سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قناعت مالى است که پایان نیابد . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

راه‏کارهای ایجاد آرامش روان در زندگی فردی از منظر روایات
اشاره
در این مقال، به راه‏کارهای ایجاد آرامش روانی از دیدگاه معارف اسلامی پرداخته شده و عوامل ایجادکننده سکون و آرامش قلبی و روحی بیان گردیده‏اند.
در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، عوامل بسیاری دخالت دارند که به موارد عمده آن اشاره می‏شود.
1. صبر
«صبر» در لغت، بازداشتن نفس ـ به سبب رسیدن مکروهی به آن ـ از جزع و فزع است. صبر موجب غم‏زدایی و آرامش روان است؛ چنان‏که امیرمؤمنان علی علیه‏السلام می‏فرماید: «با اراده‏های صبورانه و حسن یقین، غم‏های وارد بر خود را دور ساز.»(1)
مؤمن با اعتقاد به ثواب و پاداش الهی برای صبر کردن، با صبوری غم و اندوه را از خود می‏زداید و آرام می‏گیرد؛ چرا که اعتقاد دارد «اِنَّما یُوفَّی الصّابرونَ اَجرَهُم بغیرِ حِسابٍ» (زمر: 10)؛ همانا صابران اجر و پاداش خود را بی‏حساب دریافت می‏کنند.
در مرتبه بالاتر، مؤمن بر این باور است که رحمت الهی شامل او شده. از این‏رو، دلیلی بر غمگین بودن نمی‏بیند؛ چه این‏که خداوند متعال می‏فرماید: «و بَشِّر الصابرینَ الّذین اِذَا اَصابتهم مصیبةٌ قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجِعون اوُلئکَ عَلیهم صلواتٌ مِن ربِّهم و رحمةٌ و اولئکَ هم المهتدونَ» (بقره: 155ـ 156)؛ و بشارت بده به استقامت‏کنندگان که هرگاه مصیبتی به آن‏ها رسد، می‏گویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او بازمی‏گردیم. این‏ها همان‏ها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آن‏ها هستند هدایت یافتگان.
بنا به گفته شهید ثانی، این مرتبه از صبر، مرتبه «رضا» است(2) و روشن است که مرتبه رضا با غم تناسبی ندارد؛ چون کسی که راضی و خشنود است، غمناک نیست، آرام است.
2. توبه
اهمیت توبه: احساس گناه مایه خستگی روح است. این احساس باعث سرخوردگی در زندگی می‏شود. گناه‏کار احساس پوچی و از دست دادن انگیزه ادامه حیات می‏کند، مضطرب و نگران است.
حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «چه بد قلاده‏ای است قلاده گناهان.»(3)
احساس گناه، فکر را دایم به خود مشغول می‏دارد. گناه‏کار همیشه به این فکر است که چگونه خود را از این قلاده رهایی بخشد. این فکر مانند کابوسی وحشتناک، بر روح او سایه افکنده، او را مضطرب می‏سازد و آرامش را از او سلب می‏نماید. «توبه» یکی از بهترین راه‏های رهایی از کابوس درون و آزادی از چنگال احساس گناه است؛ چرا که سبب آمرزش گناه و تقویت امید انسان به رضایت الهی و بازگشت به سوی خداوند متعال است و به همین سبب، موجب کاهش شدت اضطراب می‏گردد.(4)
3. دعا
دعا همچون باران بهاری است که سرزمین دل‏ها را سیراب می‏کند و آرامش را بر شاخسار روح و جان آدمی ظاهر می‏سازد. انسان در دعا، با خدای خود مناجات می‏کند و از مشکلاتی که زندگانی او را نگران کرده، به او پناه می‏برد. بی تردید، با بازگوکردن مشکلات، حالت آرامش روانی به انسان دست می‏دهد و از تشویش خاطر رهایی می‏یابد.
یکی از روان‏شناسان می‏گوید: «امروزه یکی از علوم، یعنی روان‏پزشکی، همان چیزهایی را تعلیم می‏دهد که پیامبران تعلیم می‏دادند، چرا؟ به علت اینکه پزشکان روانی دریافته‏اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانی و تشویش و هیجان و ترس را، که موجب نیمِ بیشتری از ناراحتی‏های ماست، برطرف می‏سازد.»(5)


 


ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

اثبات‌پذیری‌ گزاره‌های‌ دینی‌
چکیده‌
اثبات‌پذیری‌ گزاره‌های‌ دینی، یکی‌ از مسائل‌ چالش‌ برانگیز در فلسفة‌ دین‌ و معرفت‌شناسی‌ دینی‌ است‌ که‌ در باب‌ صدق‌ و توجیه‌ باورهای‌ دینی‌ جست‌وجو می‌کند. در آغاز مقاله، مبادی‌ تصوری‌ مسأله‌ یعنی‌ دین، گزاره‌های‌ دینی‌ و اثبات‌پذیری، تبیین، و دیدگاه‌های‌ فیدئیزم، پوزیتوسیم‌ منطقی، نسبی‌گرایی‌ و معرفت‌شناسی‌ اصلاح‌ شده، به‌ اختصار معرفی‌ و نقد شده‌ است‌ و در پایان‌ به‌ دیدگاه‌ برگزیده‌ به‌ اثبات‌پذیری‌ آموزه‌های‌ زیرساخت‌ دینی‌ با بهره‌گیری‌ از نظریة‌ مبناگروی‌ و بدیهیات‌ در معرفت‌شناسی‌ پرداخته‌ شده‌ است.
کلید واژگان: دین، گزاره‌های‌ دینی، اثبات‌پذیری، فیدئیزم، پوزیتوسیم‌ منطقی، نسبی‌گرایی، معرفت‌شناسی‌ اصلاح‌ شده، مبناگروی.
اثبات‌پذیری‌ گزاره‌های‌ دینی‌ از مباحث‌ مهم‌ در کلام‌ جدید، فلسفة‌ دین‌ و معرفت‌شناسی‌ دینی‌ است. پرسش‌ اصلی‌ در این‌ پژوهش‌ این‌ است‌ که‌ اگر معرفت‌ به‌ معنای‌ باور صادق‌ موجه‌ تلقی‌ شود؛ آیا می‌توان‌ از صدق‌ و توجیه‌ باورهای‌ دینی‌ سخن‌ گفت‌ و با روش‌های‌ منطقی، حقانیت‌ و معقولیت‌ آن‌ها را اثبات‌ کرد. تبیین‌ و تحلیل‌ این‌ مسأله‌ را سه‌ محور مبادی‌ تصوری، دیدگاه‌ها و نظریه‌ برگزیده‌ بیان‌ می‌شود.
مبادی‌ تصوری‌ مسأله‌
1. دین‌
مقصود نگارنده‌ از دین، آیینی‌ است‌ که‌ ویژگی‌های‌ ذیل‌ را دارا باشد.
- آسمانی‌ و الاهی‌ باشد، نه‌ زمینی‌ و بشری‌ و ساخته‌ دست‌ انسانی؛
- پیام‌ الاهی، موجود و در دسترس‌ مردم‌ باشد؛
- متن‌ مقدس‌ آسمانی، از تحریف‌ به‌ زیادت‌ و نقیصه‌ در امان‌ باشد.
بنابراین، دین‌ عبارت‌ است‌ از آموزه‌های‌ وصفی‌ و توصیه‌ است‌ که‌ خداوند سبحان‌ برای‌ هدایت‌ انسان‌ها نازل‌ کرده‌ و پیام‌ آن‌ بدون‌ تحریف‌ در اختیار بشر قرار دارد. این‌ تحریف‌ در دوران‌ معاصر بر اسلام‌ انطباق‌ دارد.
2. گزاره‌های‌ دینی‌
گزاره‌های‌ دین‌ اسلام‌ به‌ دو دستة‌ گزاره‌های‌ وصفی‌(Diive) و توصیه‌ای‌ (Normative) یعنی‌ اخباری‌ و انشایی‌ تقسیم‌ می‌شوند. گزاره‌های‌ اخباری، صدق‌ و کذب‌ بردارند؛ زیرا از سنخ‌ معارفِشناختاری‌اند؛ ولی‌ گزاره‌های‌ اخباری، به‌ اعتبار دلالت‌ مطابقی، حکایتگر از واقع‌ و نفس‌الامر نیستند؛ هر چند به‌ اعتبار منبع‌ و منشأ صدور و نیز هدف‌ و غایت، صدق‌ و کذب‌بردار هستند.
گزاره‌های‌ وصفی‌ اسلام‌ عبارتند از قضایای‌ تاریخی، اعتقادی، طبیعت‌شناختی، عرفانی، خبرهای‌ غیبی، و سنت‌های‌ مشروط‌ الاهی، و گزاره‌های‌ توصیه‌ای‌ اسلام‌ عبارتند از قضایای‌ اخلاقی‌ و حقوقی‌ و فقهی.
3. اثبات‌پذیری‌
واژه‌ اثبات‌پذیری‌ در فرهنگ‌ فلسفة‌ دین‌ به‌ معانی‌ گوناگونی‌ به‌ کار می‌رود. گاهی‌ به‌معنای‌ پذیرش‌ و تصدیق‌ همگانی‌ و زمانی‌ به‌معنای‌ مطابقت‌ با واقع‌ و مانند این‌ها به‌کار می‌رود.
مطابق‌ دیدگاه‌ نخست‌ که‌ به‌ عقل‌گرایی‌ حد‌اکثری‌(Strong Rationalism) شهرت‌ یافته، صدق‌ اعتقادی، زمانی‌ معلوم‌ می‌شود که‌ تمام‌ عاقلان‌ قانع‌ شوند و ادله‌ و براهین‌ اعتقادات‌ دینی‌ هنگامی‌ اثبات‌ و معتبرند که‌ مورد تصدیق‌ همة‌ عاقلان‌ باشند. پاره‌ای‌ از نویسندگان، در برابر این‌ تعریف، اثبات‌ وابسته‌ به‌ شخص‌ را مطرح‌ ساخته‌اند.1
نگارنده‌ بر این‌ باور است‌ که‌ هیچ‌ یک‌ از دو معنای‌ عقل‌گرایی‌ حد‌اکثری‌ و حد‌اقلی‌ یا تصدیق‌ همگانی‌ و وابسته‌ به‌ شخص‌ پذیرفتنی‌ نیست؛ زیرا هر دو طایفه‌ گرفتار خلط‌ صدق‌ خبری‌ با صدق‌ مخبری‌ شده‌اند.2
توضیح‌ مطلب‌ این‌که‌ معنای‌ شایع‌ و رایج‌ صدق، مطابقت‌ با واقع‌ است‌ و معقولیت‌ و اثبات‌پذیری‌ در چارچوب‌ این‌ تعریف‌ مطرح‌ می‌شود اعم‌ از این‌که‌ شخص‌ یا اشخاصی‌ بدان‌ اعتقاد داشته‌ باشند یا خیر. تصدیق‌ همگانی‌ و وابسته‌ به‌ شخص، همان‌ صدق‌ مخبری‌ است‌ که‌ از مطاقبت‌ گزاره‌ با اعتقاد معتقدان‌ خبر می‌دهد و چنین‌ معنایی‌ از صدق‌ در معرفت‌شناسی‌ و فلسفه‌ جایگاهی‌ ندارد.
دیدگاه‌های‌ مسأله‌


ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

اصول تربیت دینی
علاوه بر اصول عمومی در تعلیم و تربیت،هر بعد خاصی از ابعاد آموزشی و تربیتی نیز اصول ویژه خود را می‏طلبد. عمده‏ترین اصل تربیتی در بحث تربیت دینی را در مرحله اول باید در خود مفهوم تربیت دینی جستجو کرد. گفته شد که تربیت دینی به معنای شکوفا شدن،ظاهر شدن و بالفعل شدن توانایی‏هاست. یعنی کار اصلی مربی این است که استعدادهای درونی مخاطب مورد تربیت را شکوفا سازد، باید زمینه‏ای برای او فراهم آورد تا آنچه را در درون دارد به فعلیت رساند. تربیت صرفا یک سری آموزش‏ها و محفوظات و تقلیدها نیست. اگر در باب تربیت امر آموزش هم مطرح می‏شود و به اصطلاح‏« تعلیم‏» را با« تربیت‏» همراه می‏کنیم و« آموزش‏» را در کنار «پرورش‏» قرار می‏دهیم،برای این است که از آموزش به عنوان ابزاری جهت پرورش استفاده می‏کنیم. آموزش وسلیه‏ای است که از طریق آن استعداد کودک شکوفا شده و قوه‏ها به فعلیت‏برسد و لذا نمی‏توان آموزشی را که به این نتیجه مهم نرسد،موفق نامید،هر چند محفوظات و یادگیری متربی صد من کاغذ باشد. این امر بویژه در باب تربیت دینی حائز اهمیت است. آموزش اصول و مفاهیم دینی، آموزش امور عبادی و مسائل و احکام و امثال آن و درج کتاب درسی «تعلیمات دینی‏» در برنامه درسی مدارس چنانچه زمینه‏ای باشد تا دانش‏آموز،در پایان یک دوره مثلا پنج‏ساله ابتدایی به درجه‏ای برسد که بر اساس سن خود برداشتی از الوهیت و عبودیت و رابطه عبد و مولی داشته باشد،این آموزش،آموزش موفقی شمرده می‏شود و می‏توان گفت در اینجا تربیت دینی انجام گرفته است. اگر کودک و نوجوان به این مرحله از تربیت‏برسند،در آینده نیز بطور خودکار مسئله را پیگیری می‏کنند و اگر امر بر غیر این روال باشد و نتیجه آن صرفا برخی محفوظات باشد که آن هم پس از مدتی به فراموشی سپرده شود،باید چاره‏ای دیگر اندیشید. البته ما به دنبال حذف این آموزش‏ها نیستیم هر چند از آن‏ها هم گریزی نیست،اما باید توجه داشت که آموزش وسیله تربیت است. به عبارت روشن‏تر و در یک بررسی عینی می‏گوییم، دانش‏آموزی که چند سال تحصیلی را پشت‏سر نهاده است، چنانچه در حد رشد شناختی خود، خداشناس شده باشد، این دانش‏آموز باید در درس تعلیمات دینی موفق تلقی شود هر چند نمرات درسی مربوطه ضعیف باشد،و بالعکس اگر محفوظات خوبی دارد و بالتبع نمرات خوبی دارد،اما در ارتباطش با خداوند و فهم از جهان هستی رشد نداشته است، باید او را در این بعد ضعیف شمرد. خلاصه این که از جمله اصلی‏ترین شیوه‏های تربیت دینی این است که به جای اصرار بر یادگیری‏های طوطی‏وار،سعی بر شکوفا نمودن فطرت الهی داشته باشیم.


ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

نگاهی روان‏شناختی به آسیب‏شناسی دین‏باوری جوانان
مقدّمه
پدیده «دین‏گریزی» یکی از مشکلات اساسی جوامع انسانی است که همواره دغدغه‏هایی را برای رهبران دینی، دینداران و خانواده‏های متدیّن به وجود آورده و تهدیدهای جدّی برای نسل جوان محسوب می‏شود. این پدیده نامیمون مشکل امروز یا دیروز بشر نیست، بلکه سابقه دیرینه دارد و همواره جوامع بشری با آن دست به گریبان بوده‏اند. دین‏گریزی در سده‏های اخیر، به ویژه در قرن بیستم، بخش عظیمی از شرق و غرب عالم را فرا گرفت و مکاتب فلسفی الحادی گوناگونی مانند کمونیسم مولود آن هستند. اکنون این سؤال مطرح است که چرا انسانی که ذاتا مشتاق دین است و فطرت او با عناصر درون دینی ارتباط تکوینی و ماهوی دارد، به دین‏گریزی روی آورده است و به این پدیده شوم دامن می‏زند، و سؤال اساسی‏تر اینکه چرا دین‏گریزی در نسل جوان شیوع و نمود بیشتری دارد؟
بدون تردید در ذات دین، هیچ عنصر دین‏گریزانه وجود ندارد. اگر انسان‏ها به دریافت معارف دینی نایل آیند، در هیچ رتبه‏ای از دین نمی‏گریزند، علاوه بر این، عقل و عشق، که دو رکن اساسی در حیات انسانی محسوب می‏شوند و همه جاذبه‏ها و دافعه‏ها در این دو حوزه و بر اساس این دو معیار رخ می‏دهند، هر دو در درون دین وجود دارد و دین با هر دو گروه باقی مانده است. دین، هم ذهن انسان را تغذیه می‏کند و هم دل آدمی را حیات و حرکت و نشاط می‏بخشد. بنابراین، پدیده دین‏گریزی به عنوان یک پدیده اجتماعی، عینی و رفتاری، معلول ماهیت و ذات خود دین نیست، بلکه علت و یا علل دین‏گریزی را در خارج از قلمرو دین و آموزه‏های دینی باید جست‏وجو کرد. بدون تردید، عوامل متعددی مانند ناهنجاری‏های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و روانی زمینه گریز جوانان را از دین فراهم می‏نمایند. در اینجا نگاهی روان‏شناختی به آسیب‏شناسی دین‏باوری جوانان خواهیم افکند.
علل روان‏شناختی گریز از دین
1. ضعف معرفتی
یکی از ابعاد وجودی هر انسانی بُعد شناختی اوست. انسان در هر مرحله‏ای از مراحل رشد خود، واجد یک سلسله توانمندی‏های شناختی می‏شود. روان‏شناسان، رشدشناختی انسان را به سه دوره تقسیم می‏کنند: دوره حسی ـ حرکتی (2سال اوّل)، دوره عملیات منطقی عینی (تا 12سالگی)، دوره عملیات منطق صوری یا دوره تفکّر انتزاعی.
سومین دوره تحوّل شناختی در آستانه نوجوانی آغاز و در اوایل جوانی تکمیل می‏شود. بنابراین، یکی از ویژگی‏های جوان از نظر شناختی این است که دارای تفکّر انتزاعی است و از نظر ذهنی، به حداکثر کارایی هوشی می‏رسد. در این دوره، گرایش جوانان به «فلسفه زندگی» آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می‏دهد و جوانان تلاش می‏کنند هویّت مذهبی خود را شکل دهند. اما به دلایل گوناگونی ممکن است در این هویّت‏یابی مذهبی، با بحران مواجه شوند و نتوانند هویّت مذهبی خود را خوب شکل دهند و دچار نوعی سردرگمی و در نهایت، بی‏رغبتی و گریز از دین شوند. یکی از علل این بحران ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی است که به او ارائه می‏شوند. جوان به خاطر توانمندی‏های ذهنی، دین تقلیدی را برنمی‏تابد و همه آن باورهای دینی که از دوران کودکی به صورت تقلیدی از خانواده و دیگران به او القا شده‏اند به کناری می‏نهد و می‏خواهد دینی بپذیرد که متناسب با سطح تفکّر او باشد. اما از یک سو، بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه می‏شود برای او قانع‏کننده نیست، و از سوی دیگر، در برخی موارد نیز جوان می‏خواهد همه آموزه‏های دینی، اعم از احکام و عقاید را با خطکش عقل خود بسنجد و فکر می‏کند اگر آموزه‏های دینی در قالب‏های فکری او بگنجند صحیح هستند، وگرنه درست نیستند و باید کنار گذاشته شوند. همه این عوامل دست به دست هم می‏دهند و موجب می‏شوند هویّت دینی جوان به خوبی شکل نگیرد و جوان دچار یک بحران‏شناختی نسبت به آموزه‏های دینی شود و نجات خود را از این بحران، در گریز از دین بداند.
قرآن نیز به این حقیقت اشاره می‏کند و گرایش به کفر و بی‏ایمانی را ناشی از جهل و ضعف معرفتی انسان‏ها می‏داند. حضرت نوح(علیه‌السلام) با صراحت، یکی از عوامل بی‏ایمانی قوم خود را جهل و یا عدم معرفت صحیح به آموزه‏های دینی معرفی می‏کند و در این‏باره، به قوم خود می‏فرماید: (... ولکنّی اَراکُم قوما تجهلون.) (هود: 29) در روایات نیز به این معنا اشاره شده است.
حضرت علی(علیه‌السلام) درباره علت کفر می‏فرماید: «لو اَنّ العباد حین جهلوا وقفوا، لم یَکفُروا و لم یَضلّوا»؛ اگر افراد هنگام برخورد با مسائلی که نمی‏دانند، درنگ می‏کردند و عجولانه تصمیم نمی‏گرفتند، کفر نمی‏ورزید و گمراه نمی‏شدند. 1 بنابراین یکی از علل روان‏شناختی دین‏گریزی در همه انسان‏ها، به ویژه جوانان، ضعف معرفتی و عدم دست‏یابی به هویّت دینی است.


ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

شیوه های ایجاد انس در کودکان, نوجوانان و جوانان با وجود مبارک امام زمان(عج)
بسم الله الرحمـن الرحیم
پیش درآمد
در بحث انتظار, یکی از مسائلی که درباره ی تربیت است این است که اصلا چه کسی را می خواهیم تربیت کنیم. در کار تربیتی و آموزشی که آموزش ابزاری است برای کار تربیت, پیوسته صحبت از اهداف می شود و امروزه هدف های رفتاری بیش تر مورد توجه است. این که مشخص شود چه رفتاری مورد انتظار است که در نهایت آن فرد به آن برسد که بتوانیم بگوییم آقا به این رفتار رسیده یا نرسیده است. اگر بخواهیم دانستن را که یک امر پنهانی است به رفتار که امری آشکار است تبدیل کنیم, باید فعلش را طوری ادا کنیم که آن فعل با نام بردن یا نوشتن, قابل مشاهده باشد; هر چند این تبدیل اهداف رفتاری گام خوبی است و در جهت این که در تربیت در آموزش به کجا می رسیم و به چه سمتی قدم بر می داریم, بسیار موثر و سازنده است; ولی در عین حال انتقادهای بسیار بزرگی در این زمینه وارد است. و آن این که گاهی اگر افراد را بخواهند در قالب رفتاری تعریف کنند نمی توانند بسیاری از ابعاد شخصیتی شان را در آن قالب بریزند; بنابراین حد میانه ای را مد نظر قرار می دهیم; یعنی از طرفی می گوییم باید از یک طرف اهداف کلی را مد نظر بگیریم و از طرفی اهداف رفتاری که آن اهداف رفتاری در حقیقت به ما نشان بدهد که به کجا می خواهد برسد و کجا باید برسد. ما در تربیت نسل منتظر, هر دو مقوله را احتیاج داریم تا ویژگی های شخصیتی شخص منتظر را بیان کنیم.
وجود مقدس امام زمان(عج) در نفس الامر, در واقعیت خودش و در تکوین عالم جایگاهی دارد که اگر کسی منتظر او باشد یا نباشد, خود او وجود مستقلی برای عالم دارد و آن وجود خلیفه اللهی خداوند در عالم است; بقیت الله روی زمین است; امان اهل زمین است. خداوند, زمین را به وسیله ی او پر از عدل و داد می کند.
حال ما انسان ها نسبت به او چه موضع و موقعیتی باید داشته باشیم. در حقیقت انتظار از آن ماست; او منتظر است ما منتظریم. 
 مفهوم انتظار
انتظار به معنای تربیتی یعنی چه؟ و چه ویژگی هایی دارد و چگونه می باید تحقق پیدا کند؟
انتظار یک صفت و ویژگی است که باید در خودمان بپرورانیم و تجربه کنیم و مورد بحث قرار دهیم. در حقیقت انتظار, یک هدیه ی الهی است برای ما انسان ها; یعنی خداوند به بعضی از انسان ها این توفیق را عنایت کرده که آگاه باشند که امامی در پس پرده ی غیبت است و آگاه باشند که باید منتظر او باشند و خود این مسئله, اولین صفت انسان منتظر را می سازد. 
 ویژگی های انسان منتظر
1. اندیشیدن به آینده
یکی از ویژگی های انسان منتظر این است که به واقعه ای که در آینده اتفاق خواهد افتاد, ایمان دارد. این موضوع را اگر شما با این رویکرد ملاحظه کنید که اگر در وجود انسان این قابلیت بود که بتواند وقایع آینده را پیش بینی کند, چه می شد. یا مثلا در امریکا اگر عده ای می دانستند چنین اتفاقی خواهد افتاد, خودشان را آماده ی این اتفاق می کردند.(2) خداوند دو هدیه ی بزرگ به ما کرامت فرموده است: نخست این که قیامت را وعده داده است و در آینده اتفاق خواهد افتاد; دوم این که, موعودگرا است.
آینده ای را به نام عصر ظهور پیش بینی کنیم که در آن, شیعیان منتظر دوازدهمین حجت الهی, حضرت مهدیاند. بنابر این یکی از ویژگی های تربیتی انسان منتظر این است که به آینده ای با وقایع و ویژگی های خاص می اندیشد.
2. آمادگی
ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

ویژگی های شخصیتی افراد خلاق
از نظر شخصیتی، افراد محافظه کار خواهان حفظ قوانین و حداقل تغییر می باشند. آن ها دوست دارند زندگی و
کارشان مشابه باشد و از موقعیت های مبهم گریزانند. اما افراد پیشرفت گرا دوست دارند ورای قوانین موجود عمل نمایند. آن ها خواستار حداکثر تغییر و نیز عدم شباهت کار و زندگی بوده و موقعیت های مبهم را ترجیح می دهند. طبیعی است کسانی که محافظه کار هستند به راه های موجود توجه دارند و از این رو، کمتر به خلاقیت می رسند، اما افراد خلاق از شرایط موجود رضایت نداشته و اصول جدیدی را دنبال می کنند.
تورنس در زمینه ویژگی های شخصیتی افراد خلاق می گوید: خلاقیت عبارت است از حساسیت به مسائل، کمبودها، مشکلات و خلأهای موجود در دانش، حدس زدن و تشکیل فرضیه هایی درباره این کمبودها، ارزشیابی و آزمایش این حدس ها و فرضیه ها و احتمالا اصلاح و آزمون مجدد آن ها و در نهایت، نتیجه گیری.
خانواده و مدرسه از عوامل اجتماعی اصلی تعلیم و تربیت در زمینه رشد خلاقیت هستند. ظهور خلاقیت با ویژگی ها و موقعیت خانوادگی افراد ارتباط بسیار نزدیکی دارد و می توان با به وجود آوردن محیط مناسب در خانواده خلاقیت را افزایش داد، بخصوص در دوران کودکی که در شکل گیری خلاقیت از اهمیت بالایی برخوردار است.
مک کینون بر این عقیده است که عوامل زیر می توانند در رشد خلاقیت کودکان مؤثر باشند: استقلال عملی، احترام به کودک، آزادی برای اتخاذ تصمیم، عدم وابستگی زیاد کودک به والدین، آزادی برای تعلیم گرفتن، عدم نگرانی والدین به خاطر کودک، گستردگی ارتباط با دیگران، به گونه ای که کودک مجبور نباشد فقط خود را با شخصیت والدین تطبیق دهد و فقط با آن ها همانندسازی کند.
بدیهی است اگر در خانواده جو استبدادی حاکم باشد، کودک فقط مقلد والدین و دنباله روی آن هاست و جایی برای آزادی عمل، ابتکار و خلاقیت وجود نخواهد داشت. گتزلز و جکسون بر اساس مطالعات انجام داده به این نتیجه رسیده اند که والدینِ کودکان خلاق خیلی کم در روش های تربیتی از استبداد و محدودیت انضباطی استفاده می کنند; زیرا مراقبت زیاد از کودک، وابسته بودن او به والدین و جو استبدادی موجب می گردد کودک کمتر فرصت تجربه کردن و آموختن داشته باشد.
دوینگ ( dewing ) سه ویژگی اساسی را در این زمینه مطرح می کند:


ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

راه‏کارها و لوازم الگوی مشاوره
1. خوب گوش کردن: در الگوی مشاوره، یکی از مهم‏ترین عوامل مؤثر «هنر خوب گوش دادن» است. مشاور باید این هنر را با تمرین و ممارست کسب کند. راه‏کارهای ذیل در کسب مهارت «خوب گوش دادن» مؤثرند:
الف. تعبیر و تفسیر کردن: با استفاده از گنجینه لغات شخصی خود، مطالبی را که شنیده‏اید برای گوینده تفسیر کنید تا مطمئن شوید که سخنان او را درست فهمیده‏اید.
ب. انعکاس احساسات: وقتی مخاطب یا مراجع شما ناراحت، عصبانی و آشفته حال به نظر می‏رسد، همدردی خود را به او منعکس کنید. همین‏طور اگر او از شور و احساسات و هیجانات خوشایندی برخوردار است، آن‏ها را منعکس کنید.
ج. انعکاس مفاهیم: به طور خلاصه، حقایق و محتوای سخن گوینده را منعکس کنید.
د. ترکیب کردن: گوینده ممکن است نکات گوناگونی را بگوید. سعی کنید نکات گوناگون سخنان گوینده را ترکیب کرده، در یک جمله به او منعکس کنید.
ه. نشان دادن تصورات ذهنی: تصورات ذهنی خود را با صدای بلند نشان دهید؛ در ذهن خود مجسم کنید که اگر به جای آن شخص بودید چه احساسی داشتید. 14
2. کسب اطلاعات روان‏شناختی و تربیتی: از مهارت‏های ضروری الگوی مشاوره، «کسب اطلاعات روان‏شناختی و تربیتی» است. برای کسب این مهارت، کتاب‏های مربوط به روان‏شناسی رشد، روان‏شناسی جوان، و کاربرد روان‏شناسی در آموزش را مطالعه کنید؛ همچنان که یک سخنور باید فنون سخنوری را با مطالعه و تمرین کسب کند، یک کارشناس دین نیز، که می‏خواهد با الگوی مشاوره پذیرای جوانان باشد و به سؤالات آن‏ها پاسخ دهد و آموزه‏های دینی موردنیاز آن‏ها را آموزش دهد، باید بتواند با جوانان ارتباط عاطفی برقرار کند. نیازهای جوانان و همچنین دغدغه‏های آن‏ها را بشناسد و بتواند وارد فضای روان‏شناختی و دنیای جوانان شود. علاوه بر آن، باید بر آموزه‏های دینی نیز تسلّط لازم داشته باشد و آن‏ها را متناسب با سطح شناختی جوانان، به صورت منطقی و معقول بیان کند.
آنچه در الگوی مشاوره مطرح شد در واقع، بیان این حقیقت بود که یکی از بهترین راه‏کارهای آموزشِ آموزه‏های دینی به جوانان استفاده از الگوی «مشاوره» است. اما گام‏های بعدی که باید برداشته شوند تا به هدف اصلی مقابله با دین‏گریزی یا پیش‏گیری از دین‏گریزی نائل شویم، عبارتند از:
1. تقویت بُعد شناختی جوانان نسبت به آموزه‏های دینی؛
2. اصلاح یا تغییر شناخت‏های قبلی از دین؛
3. معرفی دین به عنوان برنامه زندگی؛
4. معرفی دین به عنوان راه منحصر به فرد برای دست‏یابی به سعادت واقعی؛
5. معرفی شخصیت‏های کاملی که در پرتو آموزه‏های دینی به تکامل واقعی دست یافته‏اند؛
6. عملیاتی کردن دین در همه ابعاد زندگی؛
7. معرفی عوامل رهزن که موجب انحراف می‏شوند.
علاوه بر این، توجه دادن به نکات ذیل بسیار مفید است:


ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

طرحی در باب مفاهیم و مضامین روان شناختی اسلام
بی‏شک علوم روان شناختی، وقتی نسبتی با معارف دینی پیدا می‏کند، جای تحقیقات و کارهای فراوانی پیدا می‏کند، خارج از این بحث که علم انسانی اسلامی داریم یا نه؟ و اگر داریم چه توجیهی برای آن داریم؟ عرض می‏کنم که در قلمرو مسایل روان شناختی و مفاهیم دینی که با این مسایل ارتباط پیدا می‏کند، جای تحقیقات واقعا دامنه‏دار و گسترده‏ای وجود دارد . یکی از بزرگ‏ترین زمینه‏های تحقیقی که در مقایسه مسایل روان‏شناسی با مفاهیم اسلامی پیدا می‏شود، این است که مفاهیم اسلامی در حوزه مسایل روان شناختی را تحقیق و مناسبات این‏ها را با مفاهیم متناظر روان‏شناسی تبیین کنیم . این سنجش هم با ما کمک می‏دهد که مفاهیم و مضامین روان‏شناختی اسلام را بهتر بشناسیم و پایه‏ای می‏شود برای بسیاری از پژوهش‏های دیگر در همین قلمرو، پیشنهاد ما در این طرح بیان مصداقی از همین بحث است و سؤالی که در این طرح در جستجوی پاسخی به آن هستیم این است که عجب، کبر و مفاهیمی از این دست، چه مناسبتی با «احساس ارزش‏» و ««احساس منزلت اجتماعی‏» دارد؟
در توضیح این پرسش باید گفت: تقریبا مکاتب، در شاخه‏ها و گرایش مختلف روان‏شناسی اختلاف نظری در اصل این دو نیازی که به آن اشاره خواهم کرد، ندارند . این دو نیاز عبارت‏اند از: 1 - احساس ارزش و رضایت از خویش; 2 - احساس شان و منزلت اجتماعی . تقریبا تردیدی نیست که یک شخصیت‏سالم و متکامل، شخصیتی است که این دو نیاز را پاسخ داده باشد و در یک حد قابل قبولی، هم در روان خود احساس ارزش و احساس شخصیت و رضایت از خویشتن کند، و هم در ارتباطات اجتماعی و در مناسباتی که با دیگران برقرار می‏کند، احساس شان و منزلت اجتماعی و کرامت اجتماعی بنماید . فرق یان دو نیاز هم، روشن است، نیاز اول، جنبه نفسانی و شخصی و درونی دارد و نیاز دوم، در مناسبات اجتماعی معنی پیدا می‏کند .
این دو احساس که خیلی به هم نزدیک هم هستند، یکی در عالم درون و دیگری در مناسبات اجتماعی تحقق می‏یابد . اولی برای انسان جدا و مجزای از جامعه هم نیاز است ولی دوم برای انسان در میان جمع نیاز است . البته همان طور که نیز مستحضر هستید در جزئیات و ریزه کاری‏های این نیازها، دیدگاه‏ها و نظریه‏های مختلفی وجود دارد .


ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

صله رحم و فرایند جامعه پذیری
یکی از مفاهیم مهمی که مورد تأکید روان شناسان رشد اجتماعی می باشد، فرایند جامعه پذیری (Socialization) فرد است. الگوی کامل و صحیح رشد و تحول در انسان که یک حرکت بسیار پیچیده است از تعامل چندین فرایند به وجود می آید. این فرایندها عبارتند از: 1. فرایند زیستی، یعنی تغییرات طبیعی و بدنی; 2. فرایندهای شناختی، یعنی تغییرات در تفکر ادراک و زبان; 3. فرایندهای اجتماعی که تغییرات در روابط اجتماعی فرد با دیگران، عواطف و شخصیت فرد را در بر می گیرد. به عبارت دیگر، منظور از رشد اجتماعی نضج فرد در روابط اجتماعی است به گونه ای که بتواند با افراد جامعه اش هماهنگ و سازگار باشد. هنگامی فرد را «اجتماعی» می خوانند که نه تنها با دیگران باشد، بلکه با آنان همکاری کند. به بیان دیگر، جامعه پذیری به آن شکل یادگیری گفته می شود که فرد به سازگاری با جامعه و محیط فرهنگی خویش دست یابد. در ابتدا پدر و مادر و محیط کوچک خانواده، سپس گروه همسالان و دیگر افراد جامعه در رشد اجتماعی فرد تأثیر گذارند و از آنجا که روان شناسان اساس اجتماعی شدن فرد را همانندسازی می دانند، هرچه روابط خانوادگی و گروه های اجتماعی و از جمله معاشرت ها و پیوندهای فامیلی بیش تر شود، این فرایند بهتر شکل خواهد گرفت. هارلوک یکی از عوامل مؤثر در پایداری اولیه رشد را روابط اجتماعی می داند و می گوید: روابط اجتماعی مساعد با دیگران، مخصوصاً با اعضای خانواده، کودک را تشویق می کند که علاقه به ارتباط با دیگران و اجتناب از خود محوری را در خود رشد دهد و این نیز به سازگاری شخصی و اجتماعی مطلوب خواهد انجامید. خویشاوندان و اقوام در پرتو ارتباطات خود با یکدیگر به خوبی و شایستگی می توانند با ایجاد فضای صمیمی و گرم بین خود و احترام متقابل به یکدیگر و از طریق همانندسازی، الگو و سرمشق مناسبی برای کودکان، نوجوانان، و جوانان خانواده گسترده خویش باشند; چرا که بخش مهمی از آنچه شخص یاد می گیرد از طریق تقلید و الگوگیری از دیگران است; همان طور که بندورا، نطریه پرداز یادگیری اجتماعی، بر این موضوع تأکید میورزد. در واقع، افراد در روابط خود با یکدیگر با مشاهده اعمال و رفتار گروه اجتماعی فامیلی و تجزیه و تحلیل آن، نگرش ها و ارزش های خویش را سامان می دهند و به یادگیری رفتارها و الگوهای رفتاری می پردازند و چگونگی کنش اجتماعی، آداب و رسوم برخورد با دیگران، خوش رفتاری و خلق و خوی پسندیده را فرا می گیرند. از منظر دینی نیز ما بر این باوریم که صله رحم و روابط خانوادگی و فامیلی سبب نیکوشدن خلق و خوی انسان می شود. امام صادق(علیه السلام)می فرماید: «صلة الارحام تحسن الخلق» ; معاشرت با ارحام موجب می شود خلق و خوی فرد نیکو شود.


 


ادامه مطلب...

یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 2:52 عصر

ظهور عواطف انسانی 1
 [مقدّمه]
مشاهده نوزادان تازه متولد شده، نشان می دهد که رفتار عاطفی نسبتاً اندکی در آنها وجود دارد. آنها گریه می کنند; هنگام درد، تنهایی یا نیاز به غذا و مراقبت، پریشان به نظر می رسند. آنها نگاهی مهربان دارند و در عالم خود به اشیا و اطرافیان خیره می شوند. آنها ظاهراً به صدا گوش می دهند، به اشیا می نگرند و به تأثیرات قلقلک پاسخ می دهند. به علاوه، به نظر می رسد آنها عواطف مثبتی مانند شادی، و رضایت مندی را (از خود) بروز می دهند. وقتی تغذیه آنها موقتاً قطع می شود یا تغییر می کند، دست و پا می زنند، لبخند می زنند و احساس رضایت می کنند. اگرچه از نظر نشستن، خوابیدن و حتی چهره، حالت های زیادی از خود بروز می دهند، (اما) مجموعه عواطف غیر وابسته ای که آنها به نمایش می گذارند نسبتاً اندک است. با این وجود، در طول ماه ها و در حقیقت، تا پایان سه سالگی، همین کودکان عواطف فراوانی را ابراز می کنند و در واقع، بعضی ها عقیده دارند که تا این سن، می توان گفت تمام عواطف بزرگ سالی در آنها به وجود آمده است. (لوئیس، 1992) در طول سه سال، بروز و میزان عواطف انسانی از کم به زیاد تغییر کرده است. برای درک این رشد سریع، ضروری است موضوعاتی را که به بیان دقیق رشد عواطف کمک خواهد کرد، مورد توجه قرار دهیم. اولین موضوع تحت عنوان «مکان شناسی 3 ویژگی های عاطفی» مطرح است. در درون این بحث، رشد خصیصه های مذکور مورد ملاحظه قرار گرفته است. سرانجام به توالی رشدی در طول این سه سال از زندگی نیز توجه شده است.
مکان شناسی عاطفه
برای بحث درباره موضوعات رو به رشد، شامل تحقیق در زمینه عاطفه، آنچه حایز اهمیت است اینکه ابتدا روشن شود منظور ما از واژه «عاطفه» 4 چیست. واژه عاطفه مانند واژه «شناخت» به دسته ای از محرک ها، رفتارها، حالات و تجربیات اشاره دارد. اگر ما بین این خصیصه های عاطفه فرق نگذاریم، تحقیق در زمینه آنها و رشد آنها با مشکل مواجه می شود. برای نمونه، زجونک (Zajonc, 1982) ثابت کرد که عواطف می توانند بدون شناخت ها رخ دهند، در حالی که لازارس ( Lazarus,1982) ثابت کرد که عواطف مستلزم شناخت اند. همان گونه که خواهیم دید، هر یک از این دو، سیمای متفاوتی از زندگی عاطفی را بیان کرده اند. به همین سبب، هر یک توانسته به دیدگاهی کاملا متضاد با دیگری دست یابد، بدون اینکه استدلال مربوط به خود را به خطر اندازد. دلیل این امر کاملا ساده است: آن گونه که خواهیم دید، زجونک از عواطف به عنوان حالت ها، بحث می کرد، در حالی که لازارس به عنوان تجربه. به عبارت دیگر، زجونک عاطفه را حالت می پنداشت، در حالی که لازارس آن را تجربه می انگاشت.
محرک های عاطفی


ادامه مطلب...

<   <<   51   52   53   54   55   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ