فائده نشستن پای موعظه عالم
در کتاب ((کبریت احمر ص 48)) نوشته است : امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است :
سبقت می گیرند برای رفتن به بهشت جماعتی که نماز و روزه آنها از همه کس بیشتر بوده چون به درب بهشت می رسند آنها را برمی گردانند بعضی می گویند: چرا آنها را مانع شدید از رفتن بهشت مگر آنها نمازگذاران و روزه داران نبودند؟
ملائکه گویند: چرا نماز و روزه آنها بیشتر از دیگران است ولی ایشان غافل بودند از خدا و از موعظه ها و به شنیدن موعظه تن نمی دادند و حاضر نمی شدند.
ایستادن نفسی پیش مسیحا نفسی
به ز صد سال نماز است بپایان بردن
یک گرسنه بنوازی به طعامی روزی
به ز صوم رمضان است به شعبان بردن
یک جو از دوش مدین دینی اگر برداری
به ز صد خرمن طاعات به یزدان بردن
به ز آزادی صد بنده فرمان بردار
حاجت مؤمن محتاج به احسان بردن
نفس خود را شکنی تا که اسیر تو شود
به ز اشکستن کفار و اسیران بردنداستان تحصیل کردن قاضی ابویوسف انصاری
قاضی ابویوسف (یعقو بن ابراهیم انصاری ) گوید: در ایام کودکی من ، پدرم مرد مادرم مرا نزد قصاری برد و بدست او سپرد که به وی خدمت کنم من او را ترک کرده می رفتم در حلقه درس ابوحنیفه نشسته و به سخنان او گوش می دادم ، مادرم می آمد دست مرا می گرفت و کشان کشان به نزد قصار می برد و چون این کار تکرار شد و ابوحنیفه نیز به من توجه داشت و می دانست که من به یاد گرفتن علم علاقه دارم و می دید که بسیار فرار کرده و مادرم به سراغم می آید و حتی یک روز به ابی حنیفه گفت : ای شیخ تو فرزند مرا فاسد کرده ای این کودک یتیمی است چیزی ندارد من باید از راه رسیدگی برای او غذا تهیه کنم و می خواهم که برود کار کند و خرجی خودش را بیاورد.
ابوحنیفه به مادرم گفت : برو پی کارت ای زن همین طفل که چنین علاقه به تحصیل علم دارد به روزی خواهد رسید که فالوذج را با روغن فندق خواهد خورد. مادرم به او گفت : تو پیر و خرفت شده ای هذیان می گوئی و عقلت را از دست داده ای پس من ملازم ابوحنیفه شدم تا اینکه خداوند از طریق علم منفعتی زیاد به من رسانید تا حدی که با هارون الرشید مجالست می کردم و با او بر سر سفره غذا می نشستم بعضی از ایام برای هارون فالوذج آوردند به من گفت : ای یعقوب بخور از این غذا که هر روز چنین غذایی بدست نمی آید. گفتم : این چه غذائیست یا امیرالمؤمنین ؟گفت : این فالوذج است که با روغن فندق تهیه می کنند وقتی این سخن را شنیدم خنده ام گرفت هارون ازعلت خنده ام سؤال کرد، داستان را از اول تا آخر گفتم هارون از این اتفاق عجیب تعجب کرد و گفت : ((لعمری ان العلم لینفع دنیا و دینا)) به جان خودم سوگند می خورم که علم و دانش برای دنیا و دین منفعت دارد.(144)
بی جرعه غم کسی به جائی نرسد
تا خون نشود دلی به کامی نرسد
از گلشن حکمت و گلستان هنر
بوئی که دهد به هر مشامی نرسد
زهری و برادر دینی و شهید او که هر دو غبطه یکدیگر می خوردند
محمد بن مسلم ابن شهاب زهری گوید: مرا برادری دینی بود که علاقه شدیدی به او داشتم وی در جهاد روم شهید شد و من غبطه او را می خوردم و می گفتم : کاش منهم با او شهید شده بودم تا اینکه شبی او را در خواب دیدم گفتم : خدا با تو چه کرد؟ گفت : به خاطر جهاد و شهادت و دیگر بواسطه محبت من به محمد و آل محمد خداوند مرا آمرزید و مرا در بهشت به قدر مسیر یکسال از هر جانب عطا فرموده است .
پس من به او گفتم : من به تو غبطه می برم و دوست داشتم که مانند تو شهید می شدم و به این درجات می رسیدم .
او گفت : برعکس من بیشتر به تو غبطه می خورم و می گویم کاش جای تو بودم ، گفتم : چطور؟ گفت : برای اینکه تو در هر جمعه حضرت علی بن الحسین علیه السلام را زیارت می کنی و سلامش می دهی و نماز در پشت سرش می خوانی و من از این فیوضات محرومم ، پس هر وقت جمال مبارکش را می بینی صلوات بفرست بر محمد و آل محمد سپس از آن حضرت روایت می کنی و در این زمان سخت دوران بنی امیه متعرض و متحمل سختی ها می شوی وقتی تو به این سجیه ادامه می دهی تا روز مرگ تو هزار هزار سال مسافت از من بالاتر خواهی شد.
چون بیدار شدم فکر کردم این خواب اضغاث و احلام است و چون دوباره خوابم برد دیدم همان مرد به خوابم آمده گفت : آیا شک کردی شک نکن که شک کفر است و آنچه دیدی به کسی نگو و علی بن الحسین به تو خبر خواهد داد که در خواب چه دیده ای پس بیدار شدم نماز خواندم دیدم قاصد حضرت سجاد آمد و مرا برد نزد حضرت فرمود ای زهری دیشب در خواب چنین و چنان دیده ای و هر دو خواب را برایم خبر داد.(145)
آری فرصت را نباید از دست داد از موقعیتها حداکثر استفاده را باید برد. که فردای قیامت روز حسرت است .
داستان تحصیل کردن قاضی ابویوسف انصاری
قاضی ابویوسف (یعقو بن ابراهیم انصاری ) گوید: در ایام کودکی من ، پدرم مرد مادرم مرا نزد قصاری برد و بدست او سپرد که به وی خدمت کنم من او را ترک کرده می رفتم در حلقه درس ابوحنیفه نشسته و به سخنان او گوش می دادم ، مادرم می آمد دست مرا می گرفت و کشان کشان به نزد قصار می برد و چون این کار تکرار شد و ابوحنیفه نیز به من توجه داشت و می دانست که من به یاد گرفتن علم علاقه دارم و می دید که بسیار فرار کرده و مادرم به سراغم می آید و حتی یک روز به ابی حنیفه گفت : ای شیخ تو فرزند مرا فاسد کرده ای این کودک یتیمی است چیزی ندارد من باید از راه رسیدگی برای او غذا تهیه کنم و می خواهم که برود کار کند و خرجی خودش را بیاورد.
ابوحنیفه به مادرم گفت : برو پی کارت ای زن همین طفل که چنین علاقه به تحصیل علم دارد به روزی خواهد رسید که فالوذج را با روغن فندق خواهد خورد. مادرم به او گفت : تو پیر و خرفت شده ای هذیان می گوئی و عقلت را از دست داده ای پس من ملازم ابوحنیفه شدم تا اینکه خداوند از طریق علم منفعتی زیاد به من رسانید تا حدی که با هارون الرشید مجالست می کردم و با او بر سر سفره غذا می نشستم بعضی از ایام برای هارون فالوذج آوردند به من گفت : ای یعقوب بخور از این غذا که هر روز چنین غذایی بدست نمی آید. گفتم : این چه غذائیست یا امیرالمؤمنین ؟گفت : این فالوذج است که با روغن فندق تهیه می کنند وقتی این سخن را شنیدم خنده ام گرفت هارون ازعلت خنده ام سؤال کرد، داستان را از اول تا آخر گفتم هارون از این اتفاق عجیب تعجب کرد و گفت : ((لعمری ان العلم لینفع دنیا و دینا)) به جان خودم سوگند می خورم که علم و دانش برای دنیا و دین منفعت دارد.(144)
بی جرعه غم کسی به جائی نرسد
تا خون نشود دلی به کامی نرسد
از گلشن حکمت و گلستان هنر
بوئی که دهد به هر مشامی نرسد
زهری و برادر دینی و شهید او که هر دو غبطه یکدیگر می خوردند
محمد بن مسلم ابن شهاب زهری گوید: مرا برادری دینی بود که علاقه شدیدی به او داشتم وی در جهاد روم شهید شد و من غبطه او را می خوردم و می گفتم : کاش منهم با او شهید شده بودم تا اینکه شبی او را در خواب دیدم گفتم : خدا با تو چه کرد؟ گفت : به خاطر جهاد و شهادت و دیگر بواسطه محبت من به محمد و آل محمد خداوند مرا آمرزید و مرا در بهشت به قدر مسیر یکسال از هر جانب عطا فرموده است .
پس من به او گفتم : من به تو غبطه می برم و دوست داشتم که مانند تو شهید می شدم و به این درجات می رسیدم .
او گفت : برعکس من بیشتر به تو غبطه می خورم و می گویم کاش جای تو بودم ، گفتم : چطور؟ گفت : برای اینکه تو در هر جمعه حضرت علی بن الحسین علیه السلام را زیارت می کنی و سلامش می دهی و نماز در پشت سرش می خوانی و من از این فیوضات محرومم ، پس هر وقت جمال مبارکش را می بینی صلوات بفرست بر محمد و آل محمد سپس از آن حضرت روایت می کنی و در این زمان سخت دوران بنی امیه متعرض و متحمل سختی ها می شوی وقتی تو به این سجیه ادامه می دهی تا روز مرگ تو هزار هزار سال مسافت از من بالاتر خواهی شد.
چون بیدار شدم فکر کردم این خواب اضغاث و احلام است و چون دوباره خوابم برد دیدم همان مرد به خوابم آمده گفت : آیا شک کردی شک نکن که شک کفر است و آنچه دیدی به کسی نگو و علی بن الحسین به تو خبر خواهد داد که در خواب چه دیده ای پس بیدار شدم نماز خواندم دیدم قاصد حضرت سجاد آمد و مرا برد نزد حضرت فرمود ای زهری دیشب در خواب چنین و چنان دیده ای و هر دو خواب را برایم خبر داد.(145)
آری فرصت را نباید از دست داد از موقعیتها حداکثر استفاده را باید برد. که فردای قیامت روز حسرت است .
فرمایشات علی علیه السلام درباره طلب علم
قال رسول الله صلی الله علیه وآله : ((نور الحکمة الجوع و التباعد من الله العزیز الشبع .لاتشبعوا فیطفی نور المعرفة من قلوبکم و من یات فی خفة من الطعام بات و حورالعین حوله ، لاتمیتوا القلوب بکثرة الطعام و الشراب فان القلوب کالزرع اذا کثر الماء فسد الزرع )).(105)
حکمت ، در گرسنگی است و دوری از خداوند عزیز در سیری است سیر نباشید که نور معرفت از قلبهای شما خاموش شود، کسی که شب را سر کند در حالیکه از طعام و غذا سبک باشد شب را سحر کرده در حالی که حورالعین در اطراف وی بوده است .
قلبها را با بسیاری طعام و آشامیدنی نمی رانید زیرا قلبها مانند زراعت می باشند وقتی آب زراعت زیاد شد فاسد گردد.
چند روایت در فضیلت علم
((العالم من عرف قدره ))
دانشمند کسی است که خود را بشناسد (و قدر خود را بداند)
((العالم ینظر بقلبه و خاطره الجاهل ینظر بعینه و ناظره )).
دانشمند به دل و فکر و اندیشه می بیند و نادان به دیده و نظر ظاهر خود نگاه می کند.
((العالم الذی لا یمل من تعلم العلم )).
دانشمند کسی است که از آموزش دانش ملول و خسته نگردد.
1- ارتباط بین المللی
ارتباط با کشورهای مختلف از جوانب گوناگون (فرهنگی, سیاسی , علمی , هنری , تجاری , ) می تواند زمینه ساز توسعه و پیشرفت کشورها به طور متقابل باشد .
چگونگی برطرف شدن موانع کرسی درس حضرت صادق
وقتی حضرت صادق علیه السلام در حیره بود ابی العباس خلیفه مردم را منع می کرد که به خدمت آن حضرت برسند و مسائل شرعی خود را سؤ ال کنند مردی حیله ای کرد و لباس روستائی بر تن نموده و مقداری خیار با خود حمل کرده و ندا می کرد که خیار می فروشم و بدین وسیله رسید به خدمت امام و مسئله ای راجع به طلاق سؤال کرد و بیرون آمد و این کار را سه مرتبه تکرار کرد و در هر مرتبه مسئله ای را می پرسید.(77)
علوم قرآن در نظر دیگران
دینورت دانشمند اروپائی می گوید: واجب است اعتراف کنم که علوم طبیعی و فلکی و فلسفه و ریاضیات که در اروپا اوج گرفت عموما از قرآن اقتباس شده است بلکه اروپا شهری برای اسلام است .
(ریاضیات از قرآن اقتباس نشده بلکه در قرآن انسان را دعوت به تفکر در ریاضیات و غیره نموده است ).(70)
رودویل نویسنده انگلیسی می گوید: اروپا باید فراموش نکند که مدیون قرآن محمدی است زیرا قرآن بود که آفتاب علم و دانش را در اروپا طلوع داد(71)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
آیا عصبانیت و خشم تعریفی مشخص دارد؟
عصبانیت و راههای مقابله با آن
عصبانیت
جنون ،شکل پیشرفته عصبانیت است ،هراس بی جهت مانند ترس می
عصبانیت و راه های مقابله با آن
برای آنان که می خواهند شکست را بشکنند
تو می توانی اگر بخواهی!
دوست مناسب برای فرزند شما
[عناوین آرشیوشده]