سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را احراز نکند، مگر کسی که درس خود را ادامه دهد . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

فائق آمدن بر عصبانیت وپر خاشگری
عصبانیت عاطفه ای است که باید کنترل شود
 
شخصی شما را با کلمات بدی مورد خطاب قرار می دهد وشما احساس می کنید عصبانی شده اید. شخصی ناگهان دراتوبان را ه شما را سد می کند وشمااحساس عصبانیت می کنید. شخصی به دوست شما حمله می کند وشما عصبانی می شوید. اما به راستی چه عاملی سبب می شود شما احساس عصبانیت کنید ؟ وجه اشتراک تمام این موقعیت ها چیست؟
 
عصبانیت در نتیجه عدم کنترل برعوامل تأثیر گذاربر ارزش های مهم به وجود می آید .ارزش هایی که در مثال های بالا ازآنها نام برده شده است عبارتند از غرور، حاضر بودن به موقع در محلی، شخصی که دوستش دارید، پول ویاعدالت. همه ما هنگامی که به آنچه می خواهیم وانتظارش راداریم دست پیدا نمی کنیم ،احساس آشفتگی وبی قرار ی میکنیم .
 
ما معمولاً فکر می کنیم با عصبانی شدن می دانیم علت بروز مشکل چیست. ما برای ابراز عصبانیت خود اهدافی داریم. ممکن است این اهداف فردی باشد که شما را مورد انتقاد قرارداده است،فردی که در اتوبان راه شما را سد نموده است،یک فرد مهاجم،کار فرما ورئیس شما ویا حتی خودتان. ممکن است با عصبانیت امید داشته باشیم از طریق تخلیه ناگهانی انرژی بتوانیم خطر یا تهدید را خنثی کنیم ویا شاید امیدوار باشیم تخلیه ناگهانی انرژی سد ی راکه جلوی ما را برای رسیدن به اهدافمان گرفته است ،خراب کنیم .
 ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

چهار مهارت، چهارستون زندگی


1 - مهارتِ «خویشتنداری در شرایط نابهنجار»


گاه، نیروهای هنجارشکن در درون انسان، سکّاندار هدایت انسان به مقصد میلِ خود می‏شوند. ایستایی انسان در برابر این‏گونه فشارهای غیرسازگار با فطرت انسانی، در خوشبختی ابدی انسان، نقش بنیادی دارد.


ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

رشد هیجانی 1
انواع هیجانات سیستم‏های بنیادین روان‏شناختی هستند که در راستای خواسته‏های مهم محیطی و فرد سازگاری ایجاد می‏کنند. این سیستم‏ها به شدت با فرایندهای فیزیولوژیک، شناختی، و رفتاری ارتباط درونی دارند. به همین دلیل، برای آموزش، یادگیری و تحصیل دارای اهمیت بسیار می‏باشند. لیکن به دلیل آنکه بر تحقیقات روان‏شناختی رویکردهای رفتاری و شناختی سایه افکنده‏اند، شناخت علمی درباره رشد هیجانی هنوز تقریبا محدود است.
مفاهیم عاطفه (هیجان)
1. تعریف و دسته‏بندی
هیجانات را به طور عام، اغلب، عبارت از مجموعه‏ای از فرایندهای متعامل می‏دانند که احساسات هیجانی، ارزیابی‏های شناختی، فرایندهای غیر بیولوژیک، نمودهای رفتاری و تمایلات انگیزشی را دربرمی‏گیرند. (لینگینا و کلینگینا،1981) 2 تعریف‏های خاص‏تر، هیجانات را به عناصر محوری‏تر (مانند احساسات هیجانی، و ارزیابی‏های ویژه هیجان) منحصر می‏کند. برای مثال، مفاهیم متداول راجع به اضطراب امتحان دلالت دارد بر اینکه این هیجان از عناصر زیر تشکیل می‏شود:
الف. «احساساتی بودن»، شامل احساس ناراحتی ناشی از دلواپسی و ناآرامی همراه با ادراک اضطراب ویژه‏ای که با تغییرات جسمانی پدید می‏آید؛
ب. شناخت‏های نگران‏کننده؛ مثلا، درباره شکست‏های احتمالی یا فقدان کارآیی (همبری، 1988).
دسته‏بندی‏های هیجان تابع اصول «بعدی (فرامونی)» 3 یا «سنخ‏شناختی» 4 است. رویکردهای بعدی (فرامونی ویژگی‏های اساسی‏ای را که در تمام هیجانات مشترک هستند، هرچند دارای درجات متفاوتی باشند، شناسایی می‏کنند. دو نمونه از این ابعاد عبارتند از ویژگی فعال‏سازی و لذت‏گرایی (ارزش ذهنی مثبت در مقابل ارزش ذهنی منفی). رویکرد سنخ‏شناختی عواطف را به اجزای جدا از هم دسته‏بندی می‏کند (ایزارد 5 و مالاتسا، 6 1987). نتیجه دسته‏بندی‏ها اغلب به جدایی اجزای هیجانات اولیه (مانند لذت، دلبستگی، غم و اندوه، ترس، خشم، نفرت، شرم، تحقیر، شگفتی) از یکدیگر منجر می‏گردد که از طریق حالت‏های خاص هیجانی که در چهره نمایان می‏شود مشخص می‏گردد.
هیجانات را به عنوان آمیزه یا مشتقات هیجان‏های اولیه در نظر گرفته‏اند. یکی از امتیازات رویکرد وجود هیجانات جداگانه این است که تبیین کارکردهای‌ویژه هیجانات گوناگون را نسبت به فرایندهای جسمی و روانی‌خاص میسّر می‏سازد.
2. نظریه‏ها و شیوه‏های رایج تحقیق


ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

نگاهی به پرخاشگری نوجوانان
چکیده
بی تردید، شیوع پرخاشگری (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانی بسیاری از خانواده ها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجاری رفتاری در شکل های گوناگون، بر زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تاثیرات منفی گذاشته و آرامش و احساس ایمنی را مورد تهدید قرار می دهد.شاید بتوان گفت که یکی از علل بروز جنگ های خانمان سوز، که همواره جوامع بشری از آن رنج می برد و خسارت های جبران ناپذیری در پی داشته، ادامه همان رفتارهای پرخاشگرانه دوران نوجوانی جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضروری است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه دارای حکمت هایی از جمله دفاع و دفع خطراتی است که بقا و ادامه زندگی را تهدید می کند، ولی اگر مهار نشود و به راه های صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعی موجب آسیب های جبران ناپذیری می شود.
این نوشتار با عنایت به تحقیقات نظری و پژوهش های میدانی، درصدد ارائه راه حل اساسی کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانی است.
تعاریف پرخاشگری
پیش از بیان تعاریف، معنای لغوی «پرخاشگری » را مورد بررسی قرار می دهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژه نامه انتقادی روان تحلیل گری (2) خود، پس از ذکر معنای پرخاشگری به عنوان پویایی، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگی، اشاره می کند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معنای «به طرف جلو حرکت می کنم » است.واژه های دیگری که از همین ریشه اشتقاق یافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژه هایی که حرکت به طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشان می دهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسی منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که می تواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معنای به کسی حمله بردن، نمی تواند کارایی داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روان شناسی اجتماعی، پرخاشگری را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشی از ناکامی را پرخاشگرانه تلقی نموده اند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالی راکه به آسیب شخصی روان شناختی یا جسمانی - یا تخریب مالی منجر می شود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) برای آدلر (Adler A.) ،پرخاشگری در هرگونه تجلی «میل به قدرت » ابراز می گردد.فروید «غریزه مرگ » (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگری دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگری را عملی می داند که به آسیب رسانی عمدی به دیگران منتهی می گردد. (10)


ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

بدبینی
تعریف بدبینی
در تعریف بدبینی گفته اند:
بدبینی باوری است که همه چیزها را بد می داند و در مسیر بدتر شدن یا به غلبه نهایی شر بر خیر معتقد است. بدبینی نقطه مقابل خوش بینی است; باور به این که اشیاء علی العموم خوب و مطلوبند. بدبینی فلسفی میلی به قبول این باور است که زندگی دارای ارزش منفی است یا این که این جهان در بدترین شکل ممکن است. بدبینی فلسفی به ویژه به فلسفه آرتور شوپنهاور اشاره دارد.1
بدبینی اشاره به رهیافتی است در قبال حیات که از خود ناامیدی نشان می دهد, یک دیدگاه عام و سربسته مبنی بر این که رنج و شر در امور انسان غالب است. بدبینی نقطه مقابل خوش بینی است که مشعر است بر این که در مجموع توازنی از خیر و لذت و جود دارد و یا حداقل در درازمدت پیروزی از آن خیر است.2
بدبینی عبارت است از :1 . تمایل به ابراز دیدگاه منفی یا ناخرسندانه یا اتخاذ تیره ترین دیدگاه ممکن; 2 . این آموزه یا اعتقاد که جهان فعلی بدترین جهان های ممکن است و این که همه چیز نهایتاً میل به شر دارد; 3 . این آموزه یا اعتقاد که شرور جهان بر خیرات آن می چربند.3
تمایل به تأکید بر امکانات, شرایط و جنبه های نامطلوب و یا انتظار بدترین پیامدهای ممکن.4
تمهید
قبل از ورود به بحث ذکر برخی از مقدمات لازم است:
ییک. چون بدبینی معمولاً با پوچی ملازم است بیشتر نویسندگان به هنگام بحث, بدبینی را با پوچ گرایی و از آن سو خوش بینی را با معناداری یکی می گیرند, اما اینها لزوماً یکی نیستند, گو این که با یکدیگر رابطه بسیار نزدیک دارند. بدبینی بیشتر یک نگرش است, بدبین به عکسِ خوش بین جهان را بد می بیند, به غلبه خیرات بر شرور و یا حداقل توازن معقول خیر و شر باور ندارد, اما پوچ گرا کسی است که برای زندگی غایت معقولی نمی شناسد. پس اگر بدبینی عبارت باشد از باور به غلبه شرور و آلام, امکان دارد کسی پوچ گرا باشد اما بدبین نباشد و زندگی را علی رغم خیرات و لذاتش پوچ و بی معنا بداند یا بدبین باشد اما مسیر جهان را دارای هدف بداند, مثل فُن هارتمان که به دیدگاه او اشاره خواهد شد. اما از آن جا که جهان در کام یک پوچ گرا تلخ است می توان با نوعی گسترش در معنای بدبینی او را هم بدبین دانست.
دو. نومیدی یک حالت عاطفی است. شخص نومید وضعیت خود را به هر دلیل مطلوب نمی داند و امیدی هم به خروج از این وضع ندارد, اما بدبینی نوعی نگرش است. بدبین بیشتر با ساحت عقلی خود و نومید بیشتر با ساحت عاطفی خود درگیر مسأله است, گرچه بدبین معمولاً نومید است, اما این دو لزوماً یکی نیستند, هرچند خیلی ها به دلیل پیوستگی ممکن است آنها را یکی بگیرند.


ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

وسواس چیست و چگونه آنرا درمان کنیم؟
باز هم دارد دست هایش را می شوید. این بار پنجم است.
مادرش توی آشپزخانه نشسته است و با خودش می گوید معلوم نیست عاقبت دست های این بچه چه بشود.
دو هفته قبل دکتر پوست گفته بود اگر همین طوری ادامه بدهد دست هایش زخم می شود و بعد از آن هم احتمال ابتلا به عفونت دارد.
به خوبی یادش هست که این ماجرا دقیقا از وقتی شروع شد که پسرش منظره تصادف دوستش با یک موتوری را دیده بود.
شیر آب همچنان باز است و او دارد برای بار»نمی داند چندم« باز هم دست هایش را می شوید و
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر که با نوعی احساس اجبار و ناچاری ذهنی و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده از غیر عادی و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعی بیماری از سری نوروزهای شدید می دانند که تعادل روانی و رفتاری را از بیمار سلب و او را در سازگاری با محیط دچار اشکال می سازد و این عدم تعادل و اختلال دارای صورتی آشکار است.
روانکاوان نیز وسواس را نوعی غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفی می کنند و آن را حالتی می دانند که در آن، فکر، میل، یا عقیده ای خاص، که اغلب وهم آمیز و اشتباه است آدمی را در بند خود می گیرد، آنچنان که حتی اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامی دارد که حتی رفتاری را برخلاف میل و خواسته اش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگی کار یا افکار خودآگاه است اما نمی تواند از قید آن رهایی یابد.
وسواس به صورتهای مختلف بروز می کند و در بیمار مبتلای به آن این موارد ملاحظه می شود :
اجتناب؛ تکرار و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطی؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
به طور کلی وسواس شامل فکر، احساس، اندیشه یا تصویر ذهنی مزاحم است و اجبار شامل، رفتاری آگاهانه و عودکننده است که به آن O.C.D یا obsessive compulsive disorder یا اختلال وسواسی اجباری می گویند .
علائم دیگر :


ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

کینه توزی, گذشت, دین و سلامتی*
طی بیست سال گذشته, محققان, رابطه بین ایمان مذهبی و سلامت جسمی و روانی را مورد بررسی قرار داده اند (Koening, 1999; Koenig, McCullough, Larson, 2000; Larson, Swyers, McCullough, 1998; Levin, 1994; Thoresen, 1999; همچنین بنگرید از همین جلد به McCullough, Chapter3; Plante Sharma, ; and Thoresen, Harris, Oman, Chapter2). داده های بسیار حاصل از این پژوهش ها, رابطه مثبتی را نشان می دهد. هرچند که عده ای (به طور نمونه: همچنین از همین جلد: Sloan, Bagiella, Powell, 1999; Chapter14) بر رعایت جانب احتیاط در بیان این مطلب اصرار دارند.
محققان, به تجزیه و تحلیل علل متفاوت این امر مبادرت کرده اند که چرا از دین می توان چنین انتظار داشت که بهتر از عوامل غیر از دین, موجب سلامت روانی یا جسمی افراد گردد. برای تبیین واسطه ارتباط بین دین و سلامتی سه سازوکار تصور می شود. اول این که مذهب به مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی فضیلت پرور ترغیب می کند که بر سلامتی تأثیر می گذارد. این تأثیر, هنوز به نحوی شایسته مورد بررسی قرار نگرفته است (از همین جلد: Thoresen et al., Chapter2). دوم این که, حمایت اجتماعی ای که یک دین سازمان یافته به عمل می آورد بر سلامتی تأثیر می گذارد. این امر به خوبی مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. (McCullough, Hoyt, Larson, Koenig, Thoresen, 2000). سوم این که, دین, فرد را آماده برخورد کارآمدتر با فشار روحی می کند. این مطلب نیز به خوبی مورد پژوهش قرار گرفته است (Pargament, 1997).
در این مقاله, الگوی ساده ای را که این سه عامل واسطه را به یکدیگر ربط می دهد و فرضیه وجود احتمالی برخی از سازوکارهای فیزیولوژیک را مطرح می سازد که متغیرهای روان ـ جامعه شناختی (نظیر عقاید و ارزش های دینی, فرهنگ, ویژگی های شخصیتی فضیلت پرور, فشار روحی بین اشخاص, و حمایت اجتماعی) را با سلامت مرتبط می سازند, به دست خواهیم آورد. به نظر ما این سلسله فرضیه سازی شده می تواند از طریق شیوه های برخورد افراد با تخطّی ها و کینه توزی مؤثّر واقع شود. به این معنی که, از نظر ما دین و شاید جهان بینی های جامعه گرا (ولو غیر دینی) می توانند به هسته ای از ویژگی های فضیلت پرور بینجامند که بر احساس کینه توزی و احتمالاً گذشت افراد ـ که به نوبه خود با بیماری یا سلامتی ارتباط دارند ـ تأثیر می گذارند. ما بر اثرات منفی کینه توزی مزمن بر سلامتی و شادکامی تأکید داریم. در مقابل, تصور بر این است که فضایل به سلامت روانی, جسمانی و اجتماعی منجر می شوند. تعامل اجتماعی هماهنگ, از طریق کاهش فشار روحی و دشمنی, و افزایش هیجان های مثبت, به پیامدهای مثبت بهداشتی می انجامد. اثبات خواهیم کرد که گذشت, یکی از راه های متعدد فائق آمدن بر کینه توزی است. می توان فرضیه ما را در یک مدل طولی خلاصه کرد (نگاه کنید به شکل1 [در صفحه 264]) که در صفحات بعد به توضیح آن خواهیم پرداخت.
کندوکاوهای نظری در باب کینه توزی, گذشت و آشتی


ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

نگاهی به پرخاشگری نوجوانان
چکیده
بی تردید، شیوع پرخاشگری (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانی بسیاری از خانواده ها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجاری رفتاری در شکل های گوناگون، بر زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تاثیرات منفی گذاشته و آرامش و احساس ایمنی را مورد تهدید قرار می دهد.شاید بتوان گفت که یکی از علل بروز جنگ های خانمان سوز، که همواره جوامع بشری از آن رنج می برد و خسارت های جبران ناپذیری در پی داشته، ادامه همان رفتارهای پرخاشگرانه دوران نوجوانی جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضروری است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه دارای حکمت هایی از جمله دفاع و دفع خطراتی است که بقا و ادامه زندگی را تهدید می کند، ولی اگر مهار نشود و به راه های صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعی موجب آسیب های جبران ناپذیری می شود.
این نوشتار با عنایت به تحقیقات نظری و پژوهش های میدانی، درصدد ارائه راه حل اساسی کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانی است.
تعاریف پرخاشگری
پیش از بیان تعاریف، معنای لغوی «پرخاشگری » را مورد بررسی قرار می دهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژه نامه انتقادی روان تحلیل گری (2) خود، پس از ذکر معنای پرخاشگری به عنوان پویایی، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگی، اشاره می کند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معنای «به طرف جلو حرکت می کنم » است.واژه های دیگری که از همین ریشه اشتقاق یافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژه هایی که حرکت به طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشان می دهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسی منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که می تواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معنای به کسی حمله بردن، نمی تواند کارایی داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روان شناسی اجتماعی، پرخاشگری را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشی از ناکامی را پرخاشگرانه تلقی نموده اند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالی راکه به آسیب شخصی روان شناختی یا جسمانی - یا تخریب مالی منجر می شود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) برای آدلر (Adler A.) ،پرخاشگری در هرگونه تجلی «میل به قدرت » ابراز می گردد.فروید «غریزه مرگ » (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگری دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگری را عملی می داند که به آسیب رسانی عمدی به دیگران منتهی می گردد. (10)
به نظر می آید هر رفتار عمدی - اعم از کلامی یا غیرکلامی - که منجر به آسیب رساندن شخصی - روان شناختی یا جسمانی - یاتخریب مالی به خود و دیگران برای رسیدن به هدفی و یا به منظور تخلیه هیجانی باشد پرخاشگری است.
طبقه بندی پرخاشگری
از دیدگاه کلی، می توان گفت که دو نوع پرخاشگری بازشناخته و تعریف شده اند: پرخاشگری درونزاد (11) یا سرشتی و پرخاشگری برونزاد (12) یا واکنشی.اما پس از ایجاد چنین تمایزی، باز هم مساله وجود و عدم غریزه پرخاشگری در انسان پابرجا می ماند. (13) برکوویتز در سطح انسانی، پرخاشگری ابزاری (14) را از پرخاشگری برانگیخته (15) بازشناخته و پرخاشگری را به منزله رفتاری تلقی کرده است که به هدف وارد کردن آسیب به شخصی یا شیئی صورت می پذیرد و ممکن است آشکار (در سطح جسمانی و کلامی) یا ناآشکار (در سطح فکر) باشد.
رفتار پرخاشگرانه در انسان، پدیده ای متکثر است که در گستره ای از موقعیت های تنش زا، سازش نایافتگی ها و اختلال های عصب شناختی وروانی به منزله شیوه واکنش غالب رخ می نماید.از این رو، به میزان شیوع آن در برخی جوامع اشاره می شود:
فراوانی پرخاشگری
بر اساس گزارش دایره آگاهی فدرال امریکا در سال 1988، 1566220 مورد جرایم خشونت آمیز از قبیل تجاوز به عنف، سرقت، اعمال زور و تهاجم منجر به ضرب و جرح روی داده است.مقایسه این آمار با یک سال قبل از آن، 16% افزایش را نشان می دهد. (16)
بر پایه گزارشی که از مرکز جرم شناسی اداره تحقیقات فدرال (FBI) چهار سال بعد - یعنی 1992 - ارائه شد، میزان جرم و جنایت به رقمی بالغ بر 1932274 فقره رسیده است. از این تعداد 109063 فقره تجاوز به عنف و 23760 فقره مربوط به آدم کشی بوده است.تحقیقات نشان می دهد که میزان جرم و خشونت در مناطق شهری بیش از مناطق روستایی است.آدم کشی در بین کسانی که همدیگر را می شناسند شایع تر بوده و بیش از 50% آن با اسلحه گرم صورت گرفته است.در امریکا، آدم کشی دومین علت مرگ و میر در بین سنین 15 تا 24 سالگی است.آدم کشی در بین گروه هایی که از نظر اجتماعی - اقتصادی در سطح پایین تری هستند، شایع تر است. (17)
یکی از بدترین پیامدهای پرخاشگری، جنگ ها و خشونت های بین انسان هاست.این موضوع در سطح جهانی و گستره وسیعی از زندگی اجتماعی بشر در طول تاریخ مشاهده می شود. تحقیقات نشان می دهد که در خلال 5600 سال تاریخ مدون انسان، 14600 جنگ به ثبت رسیده است که طول آن بیش از 6/2% کل سال های عمر بشر است. (18)


ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

نگاهی به پرخاشگری نوجوانان
چکیده
بی تردید، شیوع پرخاشگری (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانی بسیاری از خانواده ها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجاری رفتاری در شکل های گوناگون، بر زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تاثیرات منفی گذاشته و آرامش و احساس ایمنی را مورد تهدید قرار می دهد.شاید بتوان گفت که یکی از علل بروز جنگ های خانمان سوز، که همواره جوامع بشری از آن رنج می برد و خسارت های جبران ناپذیری در پی داشته، ادامه همان رفتارهای پرخاشگرانه دوران نوجوانی جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضروری است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه دارای حکمت هایی از جمله دفاع و دفع خطراتی است که بقا و ادامه زندگی را تهدید می کند، ولی اگر مهار نشود و به راه های صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعی موجب آسیب های جبران ناپذیری می شود.
این نوشتار با عنایت به تحقیقات نظری و پژوهش های میدانی، درصدد ارائه راه حل اساسی کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانی است.
تعاریف پرخاشگری
پیش از بیان تعاریف، معنای لغوی «پرخاشگری » را مورد بررسی قرار می دهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژه نامه انتقادی روان تحلیل گری (2) خود، پس از ذکر معنای پرخاشگری به عنوان پویایی، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگی، اشاره می کند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معنای «به طرف جلو حرکت می کنم » است.واژه های دیگری که از همین ریشه اشتقاق یافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژه هایی که حرکت به طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشان می دهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسی منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که می تواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معنای به کسی حمله بردن، نمی تواند کارایی داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روان شناسی اجتماعی، پرخاشگری را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشی از ناکامی را پرخاشگرانه تلقی نموده اند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالی راکه به آسیب شخصی روان شناختی یا جسمانی - یا تخریب مالی منجر می شود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) برای آدلر (Adler A.) ،پرخاشگری در هرگونه تجلی «میل به قدرت » ابراز می گردد.فروید «غریزه مرگ » (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگری دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگری را عملی می داند که به آسیب رسانی عمدی به دیگران منتهی می گردد. (10)
به نظر می آید هر رفتار عمدی - اعم از کلامی یا غیرکلامی - که منجر به آسیب رساندن شخصی - روان شناختی یا جسمانی - یاتخریب مالی به خود و دیگران برای رسیدن به هدفی و یا به منظور تخلیه هیجانی باشد پرخاشگری است.
طبقه بندی پرخاشگری
از دیدگاه کلی، می توان گفت که دو نوع پرخاشگری بازشناخته و تعریف شده اند: پرخاشگری درونزاد (11) یا سرشتی و پرخاشگری برونزاد (12) یا واکنشی.اما پس از ایجاد چنین تمایزی، باز هم مساله وجود و عدم غریزه پرخاشگری در انسان پابرجا می ماند. (13) برکوویتز در سطح انسانی، پرخاشگری ابزاری (14) را از پرخاشگری برانگیخته (15) بازشناخته و پرخاشگری را به منزله رفتاری تلقی کرده است که به هدف وارد کردن آسیب به شخصی یا شیئی صورت می پذیرد و ممکن است آشکار (در سطح جسمانی و کلامی) یا ناآشکار (در سطح فکر) باشد.
رفتار پرخاشگرانه در انسان، پدیده ای متکثر است که در گستره ای از موقعیت های تنش زا، سازش نایافتگی ها و اختلال های عصب شناختی وروانی به منزله شیوه واکنش غالب رخ می نماید.از این رو، به میزان شیوع آن در برخی جوامع اشاره می شود:
فراوانی پرخاشگری
بر اساس گزارش دایره آگاهی فدرال امریکا در سال 1988، 1566220 مورد جرایم خشونت آمیز از قبیل تجاوز به عنف، سرقت، اعمال زور و تهاجم منجر به ضرب و جرح روی داده است.مقایسه این آمار با یک سال قبل از آن، 16% افزایش را نشان می دهد. (16)
بر پایه گزارشی که از مرکز جرم شناسی اداره تحقیقات فدرال (FBI) چهار سال بعد - یعنی 1992 - ارائه شد، میزان جرم و جنایت به رقمی بالغ بر 1932274 فقره رسیده است. از این تعداد 109063 فقره تجاوز به عنف و 23760 فقره مربوط به آدم کشی بوده است.تحقیقات نشان می دهد که میزان جرم و خشونت در مناطق شهری بیش از مناطق روستایی است.آدم کشی در بین کسانی که همدیگر را می شناسند شایع تر بوده و بیش از 50% آن با اسلحه گرم صورت گرفته است.در امریکا، آدم کشی دومین علت مرگ و میر در بین سنین 15 تا 24 سالگی است.آدم کشی در بین گروه هایی که از نظر اجتماعی - اقتصادی در سطح پایین تری هستند، شایع تر است. (17)
یکی از بدترین پیامدهای پرخاشگری، جنگ ها و خشونت های بین انسان هاست.این موضوع در سطح جهانی و گستره وسیعی از زندگی اجتماعی بشر در طول تاریخ مشاهده می شود. تحقیقات نشان می دهد که در خلال 5600 سال تاریخ مدون انسان، 14600 جنگ به ثبت رسیده است که طول آن بیش از 6/2% کل سال های عمر بشر است. (18)


ادامه مطلب...

شنبه 88 بهمن 24 , ساعت 11:22 صبح

پاراسلسوس و تجدید حیات
یکی از شخصیت های بسیار فوق العاده در تاریخ پزشکی و نیز یکی از چهره های دوران ساز در روان پزشکی, پزشک و کیمیاگر سوئیسی به نام فیلیپوس تئوفراستوس بومباستوس فون هوئنهایم (1541ـ1493م) معروف به پاراسلسوس ((بهتر از سلسوس)) بود که نشانگر شروع انتقال تدریجی از شیمی پزشکی (کیمیاگری) به شیمی بود. او عارف و طالع بینی متعهد بود و به چهار عنصر یونانی ها و سه عنصر عرب ها (جیوه, گوگرد, و نمک) اعتقاد داشت و اوقات زیادی از عمر خود را در جست وجوی حجر الفلاسفه23 سپری کرد. او به راه و رسم رابله و لوتر انقلابی بود و در واقع, از سوی سِر ویلیام اوسلر (لوتر طب) نام گرفت. دیدگاه رایج دوران او, شدیداً در مکتب جالینوس تحکیم یافته بود. بیماری روانی هم چنان موضوع تحقیق کلامی یا اهریمن [دیو]شناختی به شمار می رفت و اطلاعات تجربی بسیار اندکی برای تأیید هر نوع دیدگاه نظری مخالف وجود داشت. مخالفت پاراسلسوس با طب جالینوسی در سه مقوله کلی جای می گرفت: الف) طب جالینوسی بیش از حد نظام مند و انعطاف ناپذیر بود و از الگوی خشک و متصلبانه زیست زایی پیروی می کرد; ب) همه جنبه های روانی فرد را کنار می گذاشت و به جای آن ها, به تأثیر بی چون و چرای مزاج ها متکی بود; ج) نماینده منافع محافظه کاران و شهرت و حیثیت مؤسسات حرفه ای بود (Zilboorg, 1941).


ادامه مطلب...

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ