سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از نابردباری بپرهیز که دوستان را می رَماند . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

موسیقی درمانی و تاثیر آن در درمان بیماریها 
 در دنیای پرشتاب امروز، دنیایی که بدخوابی، استرس و سبک زندگی شتاب زده امری عادی محسوب می‌شود، "موسیقی درمانی" و به عبارتی دیگر به‌کارگیری موسیقی برای بهبود موقعیت‌های مختلف، رویکردی بسیار جالب می‌تواند باشد.
موسیقی درمانی یکی از جلوه‌های کاربردی موسیقی در زندگی عموم است و آشنایی با این رشته می‌تواند استنباط و انتظار عموم از موسیقی را ارتقاء بخشد و ذهن را به سوی کاربرد گسترده آن متوجه کند.
ارتقای درک علمی از موسیقی و ترمیم فرهنگ شنیدن موسیقی باعث می‌شود درک موسیقی از گردونه محدود احساس فراتر رود و بر فضای گسترده و فکورانه آن افزوده شود به گونه‌ای که فرد موسیقی را عمیقا بفهمد و به خوبی در اختیار گیرد.
موسیقی درمانی در درمان افرادی که دچار ناتوانی‌های مختلفی از جمله عقب ماندگی ذهنی، تاخیر یافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی و دیگر مشکلات بوده‌اند، نتیجه موفقیت‌آمیزی داشته است.
موسیقی درمانگر، اهداف و مقاصد را بر اساس نیازهای خاص درمانجو دنبال می‌کند و برای پیشبرد این اهداف از شیوه‌های گوناگونی استفاده می‌شود برای مثال، آواز خواندن می‌تواند به افراد مبتلا به بیماری آلزایمر کمک کند تا حافظه دراز مدت خود را به کار اندازند.
نواختن آلات موسیقی با همسالان یا فرد یا افراد درمانگر، می‌تواند مهارت‌های میان فردی و یا قدرت برقراری ارتباط با دیگران را افزایش دهد و کارکردهای اجتماعی را بهبود بخشد. از همه مهمتر اینکه افراد احساساتشان را در روشی مطمئن و لذت‌بخش بوسیله نواختن موسیقی، گوش کردن به موسیقی و حرکات موزون و هماهنگ با موسیقی بیان می‌کنند.
موسیقی می‌تواند استرس را کاهش دهد. به عنوان مثال، برای مقابله با هراس از صحبت در مقابل دیگران و ترس از روبرو شدن با شخصیت‌های با نفوذ می‌توان از واکنش‌هایی که با موسیقی راک تهییج شده است استفاده کرد.
طبیعی است که سلیقه شخصی روی عکس‌العمل شنونده نسبت به موسیقی، اثر دارد از این رو باید برای استفاده بهینه از موسیقی درمانی جهت کاهش تنش و استرس، سلیقه شخصی افراد در نظر گرفته شود.
هرچند استفاده از موسیقی آرامبخش یا محرک می‌تواند در موارد مختلف مفید باشد، اما در عین حال موسیقی دارای ظرایفی است که عکس‌العمل‌های پیش بینی نشده‌ای را در بعضی افراد بیدار می‌کند.
به عنوان مثال موسیقی ریتمیک آرام که در موارد عادی نوعی موسیقی آرامبخش محسوب می‌شود می‌تواند برای در بعضی شنونده‌ها احساسی غریب و یا ترس آور ایجاد کند.
دکتر "علی زاده‌محمدی" رئیس انجمن موسیقی درمانی ایران در تعریف موسیقی درمانی می‌گوید، "موسیقی درمانی، استفاده تجویز شده و سازمان یافته از موسیقی یا فعالیت‌های آن برای تغییر حالات ناسازگار زیر نظر موسیقی درمانگر برای کمک به مراجعین در رسیدن به اهداف درمانی است."
این متخصص موسیقی درمانی می‌گوید موسیقی درمانی وسیله سرگرمی و بازی نیست بلکه عامل اصلاح‌کننده تجویز شده‌ای است که به بهبود سازگاری رفتار و حالات کمک می‌کند.
در پنجاه سال گذشته تحقیقات بسیار زیادی انجام شده است که نشان می‌دهد موسیقی روی بسیاری از بیماری‌ها از جمله ناراحتی‌های تنفسی، بیماری‌های قلبی، دردهای کلیوی، بیماری‌های کودکان، ناراحتی‌های قبل و بعد از جراحی، دردهای زایمان ، کما، سوختگی و عوارض سرطان اثر دارد.
بیشتر مادران هنگام بارداری نگران وضعیت خود هستند این نگرانی‌ها اگر چه بیشتر در اثر خیال و تصورهای شخصی است اما از تنش و نگرانی آن نمی‌توان چشم‌پوشی کرد و خواه‌ناخواه مادر را دچار ناآرامی می‌کند.
پزشکان برای تقویت آرامش مادران همواره روشهای غیردارویی را توصیه می‌کنند روش‌هایی که کمک می‌کند تا از تشویش و نگرانی مادر کاسته شود که تمرین‌های "تن آرامی" ? Relaxation?از جمله مهمترین این روشها است.
دکتر زاده‌محمدی در این خصوص می‌گوید استفاده از موسیقی آرام‌بخش همراه با تمرین‌های تن‌آرامی توام با تصور هدایت شده، روش رایجی برای تقویت آرامش مادران است.
خواندن ترانه‌ها و انجام بعضی از تمرین‌ها موجب می‌شود که مادر آرامش پیدا کرده و خاطره مثبتی از اتاق عمل دریافت کند.
به گفته کارشناسان، موسیقی در درمان برخی از بیماریهای روانی، افسردگی، میگرن، سردردهای عصبی واضطراب موثر است.
اوج انتقال احساسات و تاثیرات در موسیقی نهفته است و یک موسیقی واقعی و خوب می‌تواند بر لایه‌های وجودی فرد اثر بگذارد و به زندگی انسان معنا و جهت ببخشد.
برخی آزمایش‌ها نشان داده است افرادی که بعد از عمل جراحی برایشان موسیقی پخش می‌شود، تحمل درد بیشتری دارند و برای تسکین درد خود کمتر تقاضای مسکن می‌کنند.
دکتر "غفار ملک خسروی" روانشناس و دبیر انجمن موسیقی درمانی نیز با اشاره به این که اضطراب و افسردگی پایه و اساس بسیاری از بیماری‌های جسمی و روانی هستند، گفت بر اساس تحقیقات مختلفی که تا به حال صورت گرفته، با استفاده از موسیقی درمانی و تمرین تن‌آرامی استرس و افسردگی کاهش می‌یابد و در پی آن از شدت بیماری‌های جسمی و روانی فرد هم کاسته می‌شود.
وی می‌گوید در مورد بیماری‌هایی همچون میگرن که ارتباط مستقیمی با میزان اضطراب و استرس وارده به افراد دارد، با کمک موسیقی می‌توان در جهت کاهش استرس و در نتیجه کاهش شدت دردهای میگرنی گام برداشت.
زمانی که انسان درد دارد آستانه تحمل او پایین می‌آید و به عبارتی حساس‌تر می‌شود در اینجا موسیقی و تمرین تن آرامی می‌تواند منجر به ایجاد آرامش در فرد شود.
به گفته این متخصص موسیقی درمانی تاکید بر این نکته مهم است که موسیقی به تنهایی کار درمانی نمی‌کند بلکه به عنوان یک روش حمایتی، در بالا بردن کیفیت سلامت روانی و جسمی افراد کمک می‌کند.
به کار بردن موسیقی در بیمارستانها، رستورانها، پارکها و ... در ایجاد آرامش و احساس خوشایند در افراد موثر است.
انواع موسیقی برای کمک به حل مشکلات مختلف، موسیقی‌ها یا سازهای مختلفی وجود دارد که درمانگر آن را بر اساس شناخت مشکل در بیمار با هدف کم کردن یک مشکل خاص، انتخاب می‌کند.
دکتر ملک‌خسروی می‌گوید به عنوان مثال اگر فردی مضطرب است این فرد در درجه اول به آرامش نیاز دارد و برای او از یک موسیقی آرام‌بخش که ریتم کمتری دارد و فواصل گامها هم در آن کم است استفاده می‌شود.
موسیقی به دلیل جذاب بودن می‌تواند در وجود همه کس و در سطوح و واکنش‌های مختلف بدنی و روانی به راحتی و با احساس خوشایندی نفوذ کند.
وقتی برنامه‌های موسیقی درمانی می‌تواند بر بیمارانی که در حالت بیهوشی کامل به سر می‌برند اثر بگذارد، طبیعی است که تاثیر آن بر بیماری‌های ساده بیشتر است.
از نظر پزشکی یک بیمار وقتی در بیهوشی کامل به سر می‌برد و علایم حیاتی او به کمترین حد می‌رسد در بدترین شرایط قرار دارد (اغماء) در چنین حالتی موسیقی درمانی توانسته است در حد هر چند اندک، ارتباط و حیات روانی و جسمانی را به بیمار بازگرداند.
علت تاثیر موسیقی درمانی روی بعضی از علایم بیماری‌های مزمن و حاد پزشکی، جذاب بودن ذاتی و نیروی محرک و قوی آن است.
در سالهای اخیر در آمریکا از موسیقی به عنوان داروی پیشگیری و تقویت کننده سلامت و شخصیت استفاده می‌شود و به نظر می‌رسد که موسیقی باعث تجدید حیات می‌شود بعد از آمریکا پیشرفت سریع موسیقی درمانی در انگلستان بوده است.


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

تفاوت افسردگی در زنان و مردان
پیشینیان،” افسرده جانی “ را یک مرض زنانه می پنداشته . ممکن است این باور دیرین ، برخی مردم را از تشخیص نشانه ها و انتخاب روش درمانی مناسب باز دارد.
در واقع، افسرده دلی، هر دو جنس زن و مرد را مبتلا می سازد، پیوندها را می گسلد و مانع کار و فعالیت های روزانه آن ها می شود. علایم شوریده حالی در آنان همسان است، و به طرز متفاوتی بیان می شود.
شایع ترین نشانه های افسرده دلی عبارتند از:
اعتماد به نفس اندک،
اندیشه ی خودکشی،
بی میلی به تلاش های معمولاً دلپذیر،
خستگی،
تغییر اشتها،
آشفتگی خواب،
بی احساسی و مشکلات جنسی مشتمل بر کاهش تمایل به آن.
بنا به دلایل متعدد، معمولاً علامت های افسردگی مردها را نمی توان باز شناخت. مردان ناراحتی های خویش را انکار می کنند، زیرا تصور همگان بر این است که اینان جنس قوی تری هستند.
بیان احساس، عمدتاً جزء خصلت زنان شمرده می شود. در نتیجه مردان به جای این که نشانه های وابسته به هیجانات را بر زبان جاری سازند، به احتمال زیاد از علایم جسمی افسردگی شان، هم چون احساس خستگی سخن می رانند. افسرده حالی در تمایل جنسی و عمل کرد آن اثر می نهد. مردها غالباً نمی خواهند کاستی های قوای جنسی خود را بپذیرند و به اشتباه حس می کنند که اشکالات موجود از این بابت، به جنسیت آنان بستگی د ارد، به خصوص زمانی که با یک اختلال پزشکی رو به رو می شوند.
نشانه های آشکار افسردگی زنانه را بهتر از افسردگی مردانه می توان دریافت، مردها کمتر علامت های ویژه ی دل افسردگی همانند گریه، اندوه باری و بی میلی به کارهای دلنشین قبلی را بیان داشته، یا به طور زبانی افکار مربوط به خودکشی را به گوش مخاطب می رسانند. در عوض مردها به احتمال زیاد احساسات شان را پنهان می کنند، لکن ممکن است تحریک پذیرتر و پرخاشگرتر باشند.
بنابه همین دلایل، بسیاری از مردان و نیز پزشکان و سایر کارشناسان و مراقبان بهداشت از تشخیص بیماری افسردگی درمی مانند. برخی از متخصصان بهداشت روانی نظر بر این دارند که اگر نشانه های افسرده تنی گسترش می یافت و شامل خشم، سرزنش و ناسزاگری می شد، امکان تشخیص افسردگی مردان میسر می شد .
افسرده حالی مردها، پیامدهای فراوانی دارد. براساس گزارش مرکز پیشگیری و مهار بیماری ها، سی دی سی ـ واقع احتمال خودکشی مردان آمریکایی چهار برابر بیش از زنان این سرزمین است.این آمار تکان دهنده حکایت از آن دارد که 80% کسانی که به این عمل مبادرت می ورزند، مردان هستند. هرچند شمار زنانی که در این وادی گام می نهند کم نیست، ولی بیشتر مردها هستند که به این وسیله به زندگی شان پایان می دهند. شاید علت این باشد که مردان برای پرداختن به چنین عملی، به شیوه های خطرناک دست می زنند یعنی مثلاً به جای مصرف زیاده تر از حد دارو ، به کاربرد سلاح متوسل می شوند.

و اما چرا افسردگی مردان متفاوت است؟


آگاهی از طرز پرورش و رفتار مردها در جامعه، در تشخیص و مداوای افسردگی شان اهمیت به سزایی دارد. پریشان حالی اینان اغلب از انتظارات فرهنگی شان سرچشمه می گیرد. همه می پندارند که مردان کامیاب اند. آن ها باید جلوی هیجانات خود را بگیرند و تحت نظر باشند. این گونه فرهنگ قادر است برخی از علایم واقعی افسردگی را پنهان ساخته و در عوض پرخاشگری و خشم را (که رفتار پسندیده تر به نظر می آید) پیشه کنند.
افزون بر این، معمولاً برای مردها، از عهده ی نشانه های افسردگی برآمدن، طاقت فرساست. ایشان ترجیح می دهند که با علایمی از این دست، مردانه برخورد کنند. این نگرش، هنوز بر بسیاری از نهادهای مرد سالار نظیر ارتش و ورزش حکم فرماست. در محیط های ارتشی و ورزشی به مردها می آموزند که سختی و پایداری به مفهوم برتافتن و کنار آمدن با درد جسمی بوده و تسلیم پریشانی عاطفی شدن، جزء محرمات است. مردها به جای یاری جویی که به زعم آنان، نمایانگر ضعف و زبونی است، بیشتر به خودکشی روی می آورند تا، به این خیال خام بر افسردگی چیره شوند.

آیا افسردگی مردان، درمان پذیرست؟


افزون بر 80% مردان و زنان افسرده خاطر را می توان به طور موفقیت آمیزی با داروهای ضد افسردگی و روان درمانی یا توأماً معالجه کرد.

تأثیر مصیبت و داغدیدگی در افسردگی


برداشت مردان از مرگ، با زنان متفاوت است. امکان دارد این موضوع به باور آنان مربوط باشد که می پندارند باید در صورت بروز مصیبت دل قوی داشته باشند و دیگر این که هیجان نمایی، نشانه ی ضعف و ناتوانی است.
مردها تمایل دارند مسئولیت کامل داغدیدگی را به عهده گیرند و غم و اندوه شان را فرو نشانند، پژوهش ها حاکی از آنند که این سرکوبی و پنهان سازی زمان غمناکی را افزون ساخته و به عوارضی مانند تشدید غضبناکی، پرخاشجویی و سوی استعمال موادمخدر می انجامد. نشانه های جسمی احتمالاً شامل افزایش میزان کلسترول، زخم ها، پرفشاری خون و پریشان احوالی است. از آن جا که بسیاری از مردان در بیان آشکار احساسات شان ناتوانند، بنابراین با پرداختن به فعالیت های بیشتر مثل اضافه کاری کردن یا به سفرهای کاری رفتن، می توانند اوقات زندگی خود را سپری کنند.
ایشان ممکن است به رفتارهای مخاطره جویانه هم چون ورزش های خطرناک دست برنند. پاره ای رفتارهای اعتیادآور چون باده نوشی یا سوی مصرف موادمخدر، در نتیجه ی اندوه نهان، شدت می یابند.
منبع: www.motaharfamily.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

تن فروشـی برای بقا ! 
 
 
زمانی که "رانا جلیل" زن 38 ساله عراقی سال گذشته شوهر خود را در انفجاری در بغداد از دست داد هرگز نمی توانست تصور کند که روزی برای تامین غذای فرزندانش به تن فروشی رو خواهد آورد.
به گزارش عصر ایران (asriran.com) به نقل از شبکه خبری الجزیره، "رانا" مادر چهار فرزند به دنبال کار می گشت اما فرصت های شغلی در عراق از زمان هجوم آمریکا کاهش یافته بود.
وی به صاحبان فروشگاه ها، کارگران ادارات و شرکت ها التماس کرد استخدامش کنند اما به دلیل آنچه "تبعیض نژادی" خواند موفق به یافتن کار نشد.
چند هفته پس از مرگ شوهر این زن، یک پزشک تشخیص داد که فرزندان وی دچار سوء تغذیه شده اند.
"رانا" روزهایی را به یاد می آورد که یاس و نومیدی وی را به سمت فاحشگی سوق داد: "در آغاز، این روزها بدترین روزهای زندگیم بودند. شوهرم اولین مردی بود که با وی همخوابگی داشتم اما گزینه دیگری نداشتم ... بچه هایم گرسنه بودند."
وی خانه اش را ترک کرد و به سوی نزدیکترین بازار به راه افتاد تا شخصی را برای سکس در ازای دریافت پول بیابد.
"رانا" در این باره می گوید: "من یک زن خوش سیما هستم و از این رو پیدا کردن مشتری برایم سخت نبود. زمانی که مشتری خود را یافته و با هم به بستر رفتیم ابتدا سعی کردم فرار کنم ... نمی توانستم دست به چنین کاری بزنم اما وی (مشتری) به من حمله و تجاوز کرد. پس از آنکه مبلغ را پرداخت کرد این کار برای من به پایان رسیده بود."
وی ادامه می دهد: "هنگامی که با این پول مقداری غذا خریداری کرده و به خانه ام بازگشتم، فرزندانم فریاد شادی سردادند و آنگاه بود که فهمیدم «شرف و آبرو» در مقایسه با گرسنگی فرزندانم اهمیتی ندارد."

استیصال بیوه زنان عراقی
پیش از هجوم آمریکا به عراق، زنان بیوه این کشور به ویژه آنهایی که شوهرانشان را در جنگ با ایران از دست داده بودند غرامت دریافت می کردند و فرزندانشان از آموزش رایگان برخوردار بودند. حتی در برخی موارد خانه رایگان در اختیار آنها قرار می گرفت.
با این حال اکنون چنین مزایایی وجود ندارد و بیوه زنان عراقی منابع اندکی در اختیار دارند.
براساس گزارش سازمان غیردولتی "آزادی زنان در عراق"، 15 درصد زنان عراقی که بر اثر جنگ بیوه شده اند از روی ناچاری به دنبال ازدواج موقت یا فحشا هستند.
"نوها سلیم"، یک سخنگوی این سازمان به الجزیره گفت: "زنان بیوه یکی از اولویت های ما هستند اما وضعیت آنها روز به روز بدتر می شود و احساس می کنیم رسیدگی به این مشکل کاری غیرممکن شده است. صدها زن به دلیل امتناع کارفرمایان از استخدام آنها به دنبال یک راه ساده برای حمایت از عزیزانشان هستند."
وی افزود: "این سازمان (NGO) ناپدید شدن حدود 4 هزار زن را از مارس 2003 تاکنون مستند کرده که 20 درصد از آنها زیر 18 سال سن دارند."
سازمان "آزادی زنان در عراق" معتقد است که اغلب این زنان دزدیده شده و برای روسپی گری در خارج از عراق فروخته شده اند.
هرچند آمار دقیقی درباره تعداد کلی زنان بیوه در عراق وجود ندارد اما وزارت امور زنان این کشور می گوید: دست کم 350 هزار زن بیوه تنها در بغداد وجود دارد.

تجارت تلخ
در زمانی که وضع زندگی خانواده های عراقی بدتر از گذشته شده برخی از آنها مجبور شده اند دردناکترین تصمیمات خود از جمله فروش دخترانشان را بگیرند.
"ابواحمد" پدر معلول پنج فرزند که خود مردی بیوه است اخیرا از روی ناچاری دخترش "لینا" را برای کارگری جنسی به یک عراقی فروخت.
وی با بیان اینکه توان خرید غذا برای فرزندانش را ندارد به الجزیره گفت: "مطمئم دخترم هرجا که باشد حداقل غذایی برای خوردن خواهد داشت. من سه دختر و یک پسر دارم و مبلغی که آنها برای "لینا" پرداخت کردند برای بزرگ کردن سایر فرزندانم کافی است."
ابواحمد پیش از این دختر خود را از طریق واسطه ای با عنوان "شیدا" به گروه های اداره کننده مجالس فحشا فروخت.
"شیدا" زنان جوان را به باندهای عراقی که اداره کننده مجالس فحشا در کشورهای عرب همسایه هستند، تحویل می دهد.
این زن به خبرنگار الجزیره گفت: "وظیفه ام این است که زنانی جوان از خانواده های مستمند را متقاعد کنم که زندگی بهتری در ورای مرزهای کشور (عراق) در انتظار آنهاست."
شیدا افزود: "ما به خانواده ها کمک می کنیم که دخترانشان زنده بمانند. در صورتی که این دختران روزی حداقل دو مشتری داشته باشند غذا، مسکن و حدود 10 دلار پول به آنها خواهیم داد."
این واسطه عراقی خاطرنشان کرد: "اولویت ما دختران باکره هستند ، می توان آنها را با قیمت های بسیار بالا به میلیونرهای عرب فروخت."

فرار به عراق
"سلیم"، سخنگوی سازمان آزادی زنان عراق معتقد است که مواردی همچون مورد "لینا" به صورت معمول در عراق درآمده چرا که فقر در این کشور رو به افزایش است و خانواده های مستاصل گاهی اوقات دختران خود را در ازای کمتر از 500 دلار به قاچاقچیان می فروشند.
با این حال زنان جوان عراقی که برای فاحشگی به مراکز کشورهای همسایه برده می شوند گاهی اوقات بهای سنگین و خطرناکی می پردازند.
"سوها محمد" دختر 17 ساله پس از مرگ پدر خود از سوی مادرش – که خود یک زن روسپی است – به یک باند عراقی فروخته شد.
زمانی که وی به اردن رسید از سوی چهار مرد مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. این افراد به "سوها" گفتند که روشهای جدید کسب درآمد را به وی می آموزند.
این دختر عراقی سپس به باندی فروخته شد که دختران را در اختیار اشخاص مهم در سوریه قرار می داد. وی از آن پس اغلب در مسیر اردن – سوریه در رفت و آمد بود و در امان (پایتخت اردن) به مشتریان بانفوذ سرویس می داد.
بعد از شش ماه "سوها" موفق به فرار شد: "فرار کردم و یک خانواده عراقی به من کمک کرد تا به عراق بازگردم و اکنون عمه ام از من مراقبت می کند."

قاچاق
"مایادا زهیر"، یک سخنگوی انجمن حقوق زنان در بغداد می گوید: "سازمان های عراقی در تلاشند که وضعیت قاچاق زنان جوان از این کشور جنگ زده به کشورهای همسایه را کنترل کنند."
وی در این باره اظهار داشت: "ما تلاش می کنیم که از سرنوشت زنان بیوه و دختران نوجوان قاچاق شده مطلع شویم. متاسفانه این یک فرآیند ساده نیست و بدون حمایت بین المللی نگرانیم که اکثر زنان جوان عراقی برای تجارت جنسی به خارج از کشور برده شوند.
این گزارش می افزاید: "با این حال فاحشگی تنها گزینه ای است که اکنون برای «لطیف» - یک بیوه زن 27 ساله که شوهرش را در حمله به زائران شیعه در جنوب عراق از دست داده - باقی مانده است."
زمانی که این زن برای حمایت مالی به بستگان شوهرش مراجعه کرد آنها نتوانستند کمکی به وی نمایند.
لطیف در توجیه شغل جدید خود می گوید: "به فکر بچه ام هستم، تنها بچه ام؛ بدون پول ما گرسنه در خیابان ها سرگردان خواهیم بود."


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

امان از مردان بدبین!
بعضی مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن‏ مبتلا هستند. بی‏جهت نسبت‏به همسرانشان بدبین هستند و درباره آنان‏احتمال خیانت می دهند.
هر مردی که بدین بیماری خانمان سوز مبتلا شد زندگی را به خودش و خانواده‏اش تلخ می کند. ایراد و بهانه‏جویی می کند.نسبت‏به اعمال وحرکات همسرش به نظر بدبینی نگاه می کند و مانند سایه او را تعقیب ‏می نماید.چون سوءظن دارد ، از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا می کند.
‏خانواده‏ای که به مرض بدگمانی مبتلا شوند ، آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچ کدامشان پایین نمی‏رود. مرد همانند یک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت می نماید. زن‏بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب‏روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند.بنیاد چنین خانواده‏ای‏همواره در معرض خطر قرار دارد .
مرد باید تعصبهای غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند. نسبت‏خیانت‏به کسی دادن‏موضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتی است.تا موضوع خیانت‏با دلیل وشاهد قطعی به اثبات نرسد نمی‏توان کسی را متهم کرد.
خداوند متعال درقرآن میفرماید:
ای کسانی که ایمان آورده‏اید از بسیاری از گمانهای بداجتناب کنید زیرا بعضی گمانها گناه است (1) .
‏خانواده‏ای که به مرض بدگمانی مبتلا شوند ، آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچ کدامشان پایین نمی‏رود.مرد همانند یک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت می نماید. زن‏ بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب‏روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند . بنیاد چنین خانواده‏ای‏همواره در معرض خطر قرار دارد .
آقای محترم !
همسر شما اگر از مردی تعریف کرد دلیل آن نمی‏شود که به او دلبسته است.
اگر کمتر از سابق اظهار محبت می کند دلیل آن نیست که نسبت ‏به ‏دیگری دلبسته است.شاید از شوهرش دلخوری داشته باشد.
شاید غم وغصه‏ای به دل داشته باشد ، شاید بیمار باشد.شاید در اثر بی‏توجهی و عدم‏اظهار محبت ‏شوهرش، نسبت‏به زندگی دلسرد شده باشد.
آقای محترم!
دست از سوءظن ‏بردار.مانند یک قاضی با انصاف در محکمه داوری بنشین و ادله و شواهد احیانا خیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسی کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعی هستند یا ظنی یا احتمالی؟
من نمی گویم بی‏غیرت باش بلکه می گویم:
به هر دلیلی به‏مقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا برای بعضی توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگی را به خودت و خانواده‏ات تنگ می کنی؟ اگر کسی باهمین قبیل شواهد خیالی خودت را متهم سازد چه حالی پیدا می کنی؟ چراانصاف و وجدان نداری؟
مواظب‏باش در غیر موضع غیرت، غیرت به خرج ندهی.زیرا این عمل افراد صحیح‏را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت .
چرا آبروی خودت و همسرت را میریزی؟
حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود: مواظب ‏باش در غیر موضع غیرت، غیرت به خرج ندهی. زیرا این عمل افراد صحیح‏را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت (2) .
اگر نسبت‏به همسرت بدبین هستی مطلب را با هر کس در میان‏نگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنی یا نادانی یا تظاهر به خیرخواهی،بدون دقت و بررسی،عقیده ی تو را تایید نمایند بلکه شواهد بی‏اساس دیگری‏را بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدین وسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.
اگر خواستی از راهنماییهای دیگران استفاده کنی بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبت‏اندیش مشورت کن.بهتر ازهمه این که نسبت‏به هر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستی مطلب را با صراحت با خودش در میان بگذار و توضیح بخواه.لیکن منظورت‏این نباشد که مطلب را به اثبات برسانی.

پی نوشت :


1-سوره حجرات آیه 12.
2-بحار جلد 103 ص 252


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

موسیقی درمانی/ جایگاه موسیقی درمانی در ایران و جهان -3 
 
هنر در طول تاریخ وسیله‌ای برای سازگاری، انعطاف، خلاقیت، دوستی، مهر و آرامش مردم بوده است در میان هنرها موسیقی به دلیل داشتن انرژی، تحرک و جاذبه ذاتی بسیار نافذ بوده و به طرز فوق‌العاده‌ای بشر را به خود مشغول کرده است.
ایران به عنوان یکی از تمدن‌های کهن علاقه و قابلیت فرهنگی خود را در استفاده از موسیقی در زمینه‌های مختلف به خوبی نشان داده و از آن در زمینه‌های درمانی، روحی و عرفانی استفاده کرده است.
استفاده از موسیقی در درمان بیماری‌های مختلف در ایران کهن همواره مورد توجه قرار گرفته است اما با تغییراتی که در قرون بعد در فرهنگ ایرانی ایجاد شد، استفاده از موسیقی درمانی نیز کاهش یافت و عرصه برای پیشرفت‌های عملی این رشته نیز تنگ شد.
موسیقی آرام‌بخش در ایران باستان با ظهور دین زرتشت آغاز شد کتاب اوستا و اشعار آهنگین گات‌ها الهام بخش موسیقی‌دانها برای تصنیف آوازها و ملودی‌ها و همچنین تشکیل مراسم و آیین‌های موسیقایی بوده است.
موسیقی در ایران باستان در خدمت تلقینات دینی و اشارات مذهبی بوده است که نوع اعتلا یافته آن امروز در تمرین‌های تن آرامی دیده می‌شود.
بعد از حضور اسلام در ایران عمده فعالیت‌های موسیقایی، نوشتاری و نظری شد و بیشتر مطالب نظری رنگ و بویی از برداشت‌های یونانیان داشت که با تغییراتی به جامعه ایرانی منتقل شده بودند.
در این دوره به دلیل ممنوعیت‌های موجود، این فعالیتها رشد چندانی نکرد و سیر تحولی هم در این زمینه به چشم نمی‌خورد.

موسیقی درمانی علمی در ایران
موسیقی درمانی در ایران هر چند حدود بیست سال سابقه دارد، اما به مفهوم علمی آن، در کشور نو پا به شمار می‌رود.
در موسیقی درمانی می‌توان از قابلیت‌های گوناگون موسیقی اصیل و پاپ ایرانی، ترانه‌های زیبا و سازهای مختلف استفاده کرد و قطعات و آثار زیبایی برای تقویت بهداشت روانی و سرزندگی روحیه اجتماعی تصنیف و تنظیم کرد.
بدون شک موسیقی ایرانی سرشار از گفته‌ها و مطالبی است که می‌تواند آرام بخش و مرهمی بر دلهای عموم باشد اما تنظیم چنین آثاری نیازمند درک شرایط شنوایی مردم و کاربردهای مناسب موسیقی درمانی است.
به همین صورت سازهای ایرانی قابلیت تنوع و گستردگی در زمینه موسیقی درمانی را دارند.
دکتر "علی زاده‌محمدی" رئیس انجمن موسیقی درمانی ایران می‌گوید سازهایی که در موسیقی درمانی به کار می‌آیند از نظر شکل، اندازه، صدادهی و جنس متنوع است این سازها معمولا از لحاظ شنیدن و حرکت دادن، خوش صدا و خوش دست بوده و افراد به راحتی می‌توانند آن را به کار گیرند و بنوازند.
وی می‌گوید در موسیقی درمانی از انواع سازهای کلاسیک، ملی و محلی و حتی سازها و ابزارهای صوتی دست ساز بر حسب نیاز استفاده می‌شود هدف اصلی درمان بیماری است و قصد آموزش موسیقی و یا نوازندگی وجود ندارد.
هر چه ساز ساده، زیبا و جذاب تر باشد درمانجو ارتباط بهتری با آن برقرار می‌کند و درمان موثرتر واقع می‌شود در ساخت سازهای درمانی همواره باید به سادگی، ارتباط و تماس بدنی راحت با آن، صدادهی و تا حد امکان صدای استاندارد دقت شود.
به گفته وی سازهای موسیقی درمانی دو دسته‌اند: سازهای ملودی و سازهای ضربی.
دکتر زاده‌محمدی می‌گوید معمولا موسیقی‌دانان هر کشوری بر اساس سازهای ملی و محلی خود سازهای مختلفی می‌سازند. در ایران نیز سازهای کلاسیک و محلی گوناگونی وجود دارد که می‌توان با تغییراتی، از آنها برای جلسه‌های موسیقی درمانی استفاده کرد.
از میان درمان‌های حمایتی روش هنردرمانی در بسیاری از کلینیک‌های دنیا رواج پیدا کرده است. این روش با استفاده ابزارهای پیشرفته، شرایط مناسبی را برای تقویت و حمایت از درمان‌های پزشکی فراهم می‌کند.
موسیقی درمانی علمی تقریبا دو دهه را در ایران پشت سر می‌گذارد اما این علم در جهان در اواسط قرن بیستم به دنبال جنگ‌های اول و دوم جهانی و بروز اختلالات روانی در افراد ضرورت و الزام درمان توام با موسیقی مورد توجه قرار گرفت.
رشته موسیقی درمانی در مقطع لیسانس و فوق لیسانس به عنوان یک رشته آکادمیک و دانشگاهی برای اولین بار در دانشگاه میشیگان مطرح شد.
گفته می‌شود موسیقی و ریاضی امری ذاتی است و انسان برای پرداخت به آنها لازم است از ترکیب ژنی خاصی بهره‌مند باشد.
در یونان قدیم ارتباط نزدیکی بین موسیقی و شفا وجود داشت. این همبستگی در "آپولو"، یکی از خدایان یونانی کاملا مشهود است زیرا او خدای موسیقی و درعین‌حال خدای طب بود.
یونانیان معتقد بودند که امراض نتیجه عدم هارمونی یا هماهنگی در وجود فرد است و موسیقی با قدرت روحی و اخلاقی خود می‌تواند با برگرداندن هماهنگی و نظم به بدن، سلامتی را برای بیمار به ارمغان آورد.
پژوهش‌های انجام شده نیز نشان می‌دهد غده تالاموس به عنوان مهمترین غده در مغز انسان محرک‌های صوتی را به وسیله سیستم‌های عصبی دریافت می‌کند و در کنار حافظه و تخیل به آنها پاسخ می‌دهد.
روشهای موسیقی درمانی به علت ایجاد ارتباط، تخلیه احساس‌ها، افزایش بصیرت و خودآگاهی نسبت به خود و محیط تاثیر بسیار بارزی دارد.
امروزه موسیقی از حالت سنتی به رویکردهای علمی تر و کلاسیک تغییر جهت داده است و از آن در تعلیم و تربیت، توانبخشی، رشد، بهداشت، استراحت، تمرین‌های روحی و تمرکز استفاده می‌شود.
اگر بپذیریم که موسیقی درمانی رشته‌ای علمی و دانشگاهی است، این کار باید با تجربه‌های دانشگاهی و کاربردهای علمی و عملی در مراکز و بیمارستانها همراه باشد و از فعالیت‌هایی که صرفا جنبه توصیفی، ذهنی و غیر واقعی دارد تفکیک شود.
 


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

مردان،بی احساس های احساساتی
چرا مردها نباید گریه کنند؟!


تحقیقات جدید نشان می‌دهد که زندگی احساسی مردان هم به اندازه زنان پیچیده و غنی است اما در اغلب موارد این امر از مردان و هم چنین از زنان پوشیده باقی می‌ماند.
با این که احساسات همیشه از خصوصیات زنانه به شمار می‌رود ، اما مردان هم به اندازه زنان احساساتی می‌شوند و تجربیات عاطفی مشابهی را توصیف می‌کنند. در یک بررسی در رابطه با هوش عاطفی 500 هزار فرد بالغ ، ثابت شد که هوش عاطفی مردان به اندازه زنان است. مطالعاتی که بر روی زوج‌ها صورت گرفته نشان می‌دهد که مردان هم به اندازه زنان با میزان استرس همسرشان هماهنگ‌اند و به همان اندازه قادر به حمایت از آنها هستند.
مردان و زنان آه می‌کشند ، گریه می‌کنند ، شادی می‌کنند ، خشمگین می‌شوند و داد و فریاد راه می‌اندازند ، اما شیوه پردازش و ابراز احساسات در آنها متفاوت است.
دکتر کلمن، روان‌شناس و نویسنده می‌گوید: « احساسات در زندگی مردان در پشت سر و در زندگی زنان در پیش رو قرار دارند.» هورمون تستوسترون بر احساسات مردان تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود آنها بیشتر به طبقه‌بندی و تفکر منطقی بپردازند. به نظر می‌رسد زنان طبیعتاً با عواطف خود بیشتر در تماس هستند ، در حالی که مردان باید روی این قضیه کار کنند و اگر این کار را بکنند شرایط کاملا برابر می‌شود. آنها دارای روابط شادتر و زندگی سعادتمندانه‌تری خواهند بود.
چرا بسیاری از مردان از نظر احساسی ضعیف هستند؟ خوب این تقصیر مغزمردانه است. دکتر دیوید پاول، رییس مرکز بین‌المللی مطالعات سلامت می‌گوید: « سیم‌کشی مغز مردان متفاوت است.» او توضیح می‌دهد که ارتباط بین نیم‌کره چپ مغز، جایگاه منطق، و نیم‌کره راست مغز، محل عواطف و احساسات، در زنان قوی‌تر است: «ارتباط بین دو نیم‌کره در زنان شبیه یک بزرگراه است، بنابراین می‌توانند به راحتی بین دو نیم‌کره حرکت کنند. اما در مردان این ارتباط مانند یک کوره راه باریک است که باعث می‌شود دسترسی به احساسات برای ما مردها چندان آسان نباشد.»
این می‌تواند توضیحی برای نتایج 125 مورد مطالعه در فرهنگ‌های مختلف باشد: در این بررسی‌ها مشاهده شد که مردها و پسرها همواره در تفسیر پیام‌های غیرکلامی نهفته در ژست بدن، حالت صورت و لحن صدا دقت کمتری دارند.
هم‌چنین واکنش مردان نسبت به احساسات ضعیف ‌تر است و زودتر هم آنها را فراموش می کنند. در آزمایشی که در دانشگاه استانفورد انجام گرفت، عکس‌هایی از صحنه‌های تکان‌دهنده یا ناراحت‌کننده باعث تحریک بخش گسترده‌تری در مغز زنان شد. پس از سه هفته، زنان در مقایسه با مردان جزییات بیشتری از این تصاویر را به خاطر داشتند. به همین صورت محققان گمان می‌کنند که یک زن ممکن است به خاطر بگو مگو یا بی‌اعتتنایی کوچکی که شوهرش مدت‌هاست فراموش کرده هم‌چنان ناراحت و عصبانی باشد.
پسرها در سن یک سالگی در مقایسه با دختران ارتباط چشمی کمتری برقرار می‌کنند و به اشیای متحرک مثل ماشین توجه بیشتری نشان می‌دهند تا چهره انسان‌ها. هم پدرها و هم مادرها با پسران‌شان کمتر در مورد عواطف و احساسات صحبت می‌کنند (به جز خشم)، و دایره لغات ذهن پسرها شامل تعداد کمتری از واژه‌های مربوط به احساسات می‌شود.
در زمین بازی اگر نه در خانه پسرها یاد می‌گیرند که جلوی اشک‌شان را بگیرند و ترسی از خود نشان ندهند. چهره آنها، که زمانی به اندازه دختران نشان دهنده احساس‌شان بود، با رسیدن به سنین دبستان جدی تر می‌شود.
در سنین بزرگ‌سالی مردان از کلمات کمتری استفاده می‌کنند و صحبت کردن را حداقل در جمع ابزاری برای بالا بردن موقعیت خود می‌دانند، برعکس خانم‌ها که برای نزدیکی به دیگران با آنها وارد صحبت می‌شوند. مردان حتی هنگام صحبت با دوستان‌شان هم در حال تبادل اطلاعات در مورد خرید ، ورزش، ماشین یا کامپیوتر هستند.

چرا مردان منفجر می‌شوند؟


اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصبانی می‌شوند ، اما خشم هم‌چنان یک ویژگی مردانه به حساب می‌آید. دکتر کنث دیلیو کریستین، روان‌شناس و نویسنده می‌گوید: «خشم به این علت به وجود می‌آید که شخص به علت سرکوب کردن احساسات خودش دچار سرخوردگی شدید می‌شود با این وجود این کاری است که مردان انجام می‌دهند، چون می‌ترسند که اگر کمی به احساسات‌شان بها بدهند دیگر کنترل آن از دست‌شان خارج می‌شود. اگر شما همه ابعاد وجودتان را رشد ندهید اگر یاد نگرفته باشید که چه‌طور با احساسات‌تان کنار بیایید، تبدیل به سایه‌ای می‌شوید که فقط بخش کوچکی از شخصیت‌تان را نشان می‌دهد و طولی نمی‌کشد که این بنای سستی که از خود ساخته‌اید فرو می‌ریزد.»
برای آنکه احساسات بیشتر در زندگی آقایان وارد شود ، رعایت این نکات توصیه می گردد:

آقایان اینها را امتحان کنید!


«مردانی که بیش از همه احساسات‌شان را پنهان می‌کنند احتمالا حساس‌ترین مردها هستند!»
با این حال شما آقایان می‌توانید بدون گریه و زاری راه انداختن، احساسات‌تان را ابراز کنید.
خوب، چرا شروع نمی‌کنید:

یک خروجی خلاقانه برای خودتان ایجاد کنید.


سرگرمی‌هایی مثل نقاشی یا هر هنر مورد علاقه تان ، می‌تواند ابزار خوبی برای غلبه احساسات یک مرد باشد. یادتان باشد که بسیاری از آثار برجسته هنری و ادبی جهان توسط جنسی خلق شده‌اند که گفته می‌شود احساس ندارد!

استرس و خشم خود را از طریق ورزش تخلیه کنید.


وستوور می‌گوید: « وقتی به جایی می‌رسید که فقط می‌خواهید سرتان را به دیوار بکویید ، یک وقفه 10دقیقه‌ای برای آرام کردن شما کافی است.»
می توانید مواقعی که دچار احساسات شدید می‌شوید ، جایی پیدا کنید و روی زمین شروع به شنا زدن کنید.

سعی کنید « یک کمی » از احساسات‌تان را بروز دهید.


کلمن پیشنهاد می‌کند: این روش را با احساساتی آغازکنید که می‌توانید کنترل‌شان کنید ، یک گوش شنوا پیدا کنید و از عبارت « یک کمی» استفاده کنید گفتن اینکه «یک کمی» ناراحتید یا «یک کمی» می‌ترسید ، بی‌خطرتر از این به نظر می‌رسد که بخواهید آسیب‌پذیری خود را کاملا بیان کنید.
وقتی به جایی می‌رسید که فقط می‌خواهید سرتان را به دیوار بکویید ، یک وقفه 10دقیقه‌ای برای آرام کردن شما کافی است.

به سمت ناراحتی‌های‌تان بروید.


به‌جای اینکه از احساساتی که نمی‌دانید چه‌طور با آنها کنار بیایید اجتناب کنید ، بیشتر به آنها بپردازید. شما به زمان و تلاش نیاز دارید تا یاد بگیرید چگونه احساسات‌تان را کنترل کنید ، چرا که باید مغزتان دوباره آموزش ببیند. اما نگران نباشید، به مرور زمان این کار برای‌تان آسان‌تر می‌شود.

خانم‌ها ، حواس‌تان باشد!


در اینجا روش‌هایی وجود دارد که شما خانم‌ها می‌توانید از آنها استفاده کنید تا همسرتان بتواند با احساساتش راحت‌تر برخورد کند.
برای صحبت کردن در کنار همسرتان باشید تا او احساس کند در کنار اوهستید نه در مقابلش.
روان‌شناسان معتقدند وقتی رودر روی یک مرد قرار می‌گیرید باعث می‌شوید او احساس رقابت یا مقابله کند ،به جای اینکه از آن سوی میز به او خیره شوید ، در یک سمت در کنار شوهرتان بنشینید.

با هم به یک فعالیت فیزیکی بپردازید.


وقتی با شوهرتان پیاده‌روی می‌کنید ، سد دفاعی او شکسته می‌شود. بگذارید موضوع صحبت خود به خود پیش بیاید هرگز یک مرد را مجبور نکنید در مورد چیزی حرف بزند.

هرگز یک مرد را برای حرف زدن راجع به یک روز بد تحت فشار قرار ندهید.


اگر مرد شما روزی طاقت‌فرسا را پشت سر گذاشته، شاید بخواهد از رنج و ناراحتی آن رها باشد. چه فایده‌ای دارد که تمام شب را در احساس بدبختی بگذرانید وقتی این کار گره‌ای از کارتان را باز نمی‌کند؟

نشان دهید ، فقط حرف نزنید.


صحبت کردن شاید برای یک زن محبوب‌ترین شکل عشق ورزیدن باشد ، اما مردان رابطه زناشویی را نوعی وسیله برقراری ارتباط می‌دانند. مردان بخش عظیمی از احساسات خود را به صورت فیزیکی ابراز می‌کنند. به جای اینکه مرد را مجبور کنید احساسش را در قالب کلمات ترجمه کند ، به زبان خودش صحبت کنید.
بگذارید مردتان بداند که به چه نوع حمایت عاطفی نیاز دارید.
مردان نیز مانند زنان می‌توانند از لحاظ عاطفی نسبت به همسرشان حساس و حمایت‌گر باشند ، اما اغلب وقت آنها کفایت نمی‌کند. مردان به این مسایل بی‌توجه نیستند ، اما شما خانم‌ها باید به آنها فرصت دهید تا بدانند چه می‌خواهید و در چه زمانی به آن نیاز دارید.

از همسرتان نظرخواهی کنید.


در یک روز آرام از شوهرتان بپرسید: آیا من تا به حال کاری کرده‌ام که فکر کنی دیگر مثل روزهای اول به تو احترام نمی‌گذارم و تحسینت نمی‌کنم؟ به او بگویید که چقدر از داشتن او خوشحالید و اینکه متاسف هستید که در اغلب موارد نمی‌گذارید او این را بداند. اینجاست که همسرتان دهانش باز می‌ماند!!
منبع:آیین همسر داری - مجله شادکامی


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

موسیقی درمانی/ ما چگونه موسیقی را می‌شنویم؟ 
 
برای موسیقی تعریف‌های مختلفی ارایه شده است. خوارزمی دانشمند ایرانی سده چهارم هجری ، موسیقی را "پیوند آهنگها می‌داند" و می‌گوید موسیقی یا صداهایی موسیقایی، صداهای "خوشایندی " هستند که انسان از شنیدن آنها احساس لذت می‌کند.
او "صدای خوشایند" را صوت‌هایی می‌داند که از نظمی خاص پیروی می‌کنند و بین آنها نسبت‌های معینی وجود دارد.
عامل، ماده و عنصر اصلی موسیقی، "صوت" است یعنی یک عامل ارتعاشی منظم که شدت، طنین و فرکانس این ارتعاشات در قسمت‌های عصبی مغز اثر می‌گذارد.
بخش‌های مختلف مغز در تجزیه و تحلیل موسیقی مشارکت دارند. نیمکره چپ مغز با شنیدن موسیقی به تجزیه و تحلیل اصوات می‌پردازد و نیمکره راست هماهنگی و کل صدا و عواطف آن را درک می‌کند.
در گوش داخلی، قسمت حلزونی گوش قرار دارد که با عصب‌هایی به نام "پرزهای عصبی" پوشیده شده است. بخش‌های خاصی از این پرزها با فرکانس‌های خاصی از صدا مرتعش می‌شوند بنابراین زمانی که ارتعاشات امواج صدا و یا موسیقی به حلزون می‌رسد این پرزها مرتعش می‌شوند.
بطور معمول ? 4?هزار عدد از این پرزها هنگام دریافت صدا مرتعش می‌شوند و به سلول‌های عصبی در مغز پیام می‌فرستند. این ارتعاشهای آهنگین که موسیقی نامیده می‌شوند به بخش چپ مغز هدایت می‌شوند.
مرحله پردازش موسیقی در مغز مرحله پیچیده‌ای است: ما ظرف مدتی حدود دو ثانیه، همزمان موسیقی را می‌شنویم، دسته‌بندی می‌کنیم، تشخیص می‌دهیم و در برابر آن واکنش نشان می‌دهیم. در واقع در یک قطعه موسیقی فقط به بخش هایی از آن جذب می‌شویم و بقیه آهنگ را پیش‌بینی می‌کنیم در نتیجه از یک آهنگ مثلا سه دقیقه‌ای فقط بخش کوچکی را جذب می‌کنیم ولی احساس می‌کنیم که تمام قطعه آن را شنیده‌ایم.

* انتخاب موسیقی برای موقعیت‌های گوناگون
انتخاب موسیقی برای زمان‌های مختلف یک کار علمی و هنری محسوب می‌شود برای انتخاب نوع موسیقی باید به سرعت ضرب آهنگ توجه کرد. آهنگ‌های آرام و آهسته ایجاد آرامش می‌کنند و آهنگ‌های تند باعث افزایش انرژی می‌شوند.
دکتر "رضا رستمی" روانشناس و عضو هیات علمی دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران می‌گوید راههای گوناگونی برای طبقه‌بندی موقعیت‌های مختلف ذهن وجود دارد یکی از این راهها تشخیص سرعت فعالیت الکتریکی مغز است که معیار سنجش آن ارتعاشات مغز در هر ثانیه است در این مورد معمول‌ترین تشخیص علمی، موقعیت‌های بتا، آلفا، تتا و دلتای مغز است.
موقعیت بتا: این موقعیت مغز زمانی است که مغز فعال است و در وضعیت هوشیاری عادی به سر می‌برد. امواج مغز در این موقعیت بین ? 13?تا ? 25?بار در ثانیه مرتعش می‌شوند برای ایجاد این موقعیت از مغز می‌توان از آهنگ‌های تند و رقص گونه استفاده کرد.
موقعیت آلفا: این موقعیت از مغز زمانی است که مغز در حالت آرام به سر می‌برد می‌توان توسط موسیقی این موقعیت را در طول روز ایجاد کرد در این موقعیت معمولا چشم‌ها بسته هستند و رویاهای روز به وجود می‌آیند امواج مغز در این موقعیت ? 8?تا? 12?بار در هر ثانیه مرتعش می‌شوند این موقعیت از مغز را می‌توان توسط آهنگ‌های خیلی ملایم و آرام ایجاد کرد.
موقعیت تتا: موقعیت تتا که بطور عمده در منطقه گیجگاهی و آهیانه مغز ایجاد می‌شود موقعیت خلاقیت مغز است امواج مغز در این وضعیت ? 4?تا? 7?بار در ثانیه مرتعش می‌شوند.
هوشیاری مغز در این وضعیت بین خواب و بیداری است آهنگ‌هایی که بتوانند این موقعیت مغزی را حفظ کنند معمولا خیلی آرام هستند و معمولا با سرعت خیلی پایین اجرا می‌شوند.
موقعیت دلتا: این موقعیت از مغز که تعداد ارتعاشات امواج مغز بین یک تا سه بار در ثانیه است موقعیت خواب عمیق مغز است در این موقعیت، تنفس عمیق، سطح و فشار خون، ضربان قلب و دمای بدن به حداقل خود می‌رسد آگاهی و هوشیاری در این وضعیت در پایین‌ترین میزان است که موسیقی اثر چندانی بر روی مغز نمی‌گذارد.

* موسیقی درمانی مغز
موسیقی درمانی مغز در موارد مختلفی همچون آشفتگی، اضطراب، افسردگی، سردردهای تنش آور و میگرن، درد مزمن، اختلال یادگیری، بیش فعالی، سوء مصرف مواد و ... به کار گرفته می‌شود.
دکتر رستمی می‌گوید موسیقی درمانی مغز درمان با ارزشی است که می‌تواند کیفیت پاسخ به دیگر درمانها از جمله روان درمانی و طب سوزنی را افزایش دهد این روش از مزایایی برخوردار است از جمله اینکه به شیوه تهاجمی و یا شیمیایی نیست، وابستگی ایجاد نمی‌کند و اثرات جانبی ندارد و با توجه به مطالعات انجام شده میزان بهبودی تا ? 85?درصد گزارش شده است.
وی گفت در روش موسیقی درمانی مغز فرد در حالت آرام قرار می‌گیرد و در آن حالت امواج مغز او بصورت نوار مغزی به مدت پنج دقیقه ثبت می‌شود.
اطلاعات ثبت شده به آزمایشگاه فرستاده می‌شود و در آنجا فایل‌های نوار مغزی با فایل‌های موسیقی تطبیق داده می‌شود سپس بعد از تنظیم، از آن برای درمان استفاده می‌کنند.
موسیقی جزء عالی‌ترین تمایلات انسانی است که عالی‌ترین نگرش نظری و عملی به تفکرات متعالی انسانی دارد و تاثیرگذاری عام آن سرور و شادی و یا حزن و اندوه حاصل از آن است.
دکتر "هما سادات‌افسری" موسیقی درمانگر و عضو انجمن علمی موسیقی درمانی ایران می‌گوید در موسیقی درمانی این تاثیر عام موسیقی مورد نظر نیست بلکه موسیقی درمانی، موسیقی تجویز شده و سازماندهی شده‌ای برای رسیدن اهداف درمانی مورد نظر است.
وی افزود در موسیقی درمانی موسیقی بصورت مشخص و دقیق همراه با میزان و مدت زمان مشخص برای بیمار به کار گرفته می‌شود.
سیستم لیمبیک مغز (مرکز عواطف) مسئول ادراکات هیجانی و عاطفی انسان است که موسیقی در این قسمت تاثیر می‌گذارد.
وی می‌گوید یکی از نقاط قوت موسیقی ارتباط غیرکلامی آن است که این نوع ارتباط بیشترین تاثیر را دارد به عنوان مثال در اسکیزوفرنی‌ها و کودکان در خودفرورفته که به روشهای معمولی کلامی پاسخ نمی‌دهند بیشترین تاثیر را دارد و منجر به پاسخ دهی بیشتر در آنها می‌شود.
متخصصان در رشته موسیقی درمانی معتقدند موسیقی در کاهش دردهای گوناگون دندانپزشکی، استرس و نگرانی‌های ناشی از بیماری ها، توانبخشی بعد از جراحی و تصادفات، افزایش حافظه، یادگیری، دقت و ادراکات حسی و ایجاد آرامش روانی کارکنان در گروههای صنعتی و تولیدی موثر است.


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

روش ارتباط موثر با شوهر
برقراری ارتباط جزئی از زندگی روزمره است و همه ما دائما در حال تکرار این امر هستیم، اما دلیل اینکه نمی توانیم به طور مناسب با شوهر خود ارتباط برقرار کنیم چیست؟ شاید در آغاز زندگی مشترک همه چیز بر وفق مراد پیش رود، اما اگر شما قادر به برقراری ارتباط مؤثر نباشید، چیزی نخواهد گذشت که تعادل زندگی از بین میرود. اغلب خانم ها عادت دارند که تقصیر همه مسائل و مشکلات را به گردن همسرانشان بیندازند و اصلا اعتقادی ندارند که نقایص و عیوبی در وجود خودشان نیز هست که باید رفع شود.
بر اساس کتاب "قبل از اینکه خیلی دیر شود، دل همسر خود را بدست آورید" نوشته " گری سمالی" 5 مورد وجود دارد که مانع ایجاد ارتباط سالم بین شما و شوهرتان میشود.

1 ـ گوشزد کردن تمام مشکلات هنگامیکه از کار برمیگردد


آقایون به اندازه کافی در شغل خود با مشکلات بسیار زیادی مواجه هستند که باید تمام آنها را حل و فصل نمایند و دوست ندارند زمانیکه به منزل باز می گردند باز هم با مشکلات دیگری مواجه شوند. انسان ها به طور غریزی زمانیکه با مسائلی که در حد توانشان نیست برخورد می کنند، یکی از این دو راه را انتخاب می کنند: یا دعوا یا فرار؛ به همین دلیل زمانیکه شما همسرتان را با کوهی از مشکلات گلوله باران می کنید او هم در مقابل یکی از دو راه ذکر شده را انتخاب می کند. اگر در دعوا با شما شکست بخورد، راه دوم را انتخاب کرده و از برقراری ارتباط سالم با شما می گریزد.

2 ـ پر حرفی


بیشتر اوقات خانم ها در مورد مشکلات خود شروع به پر حرفی می کنند. زمانیکه میتوان بازگو کردن آنها را در چند جمله خلاصه کرد، دیگر نیازی نیست که شروع به داستانسرایی کنید. بیشتر خانم ها پر حرف هستند و بحث را خیلی بیشتر از آن چیزی که نیاز است، به درازا می کشانند. بهتر است زمانی که می خواهید با همسر خود در مورد کارهای خانه و مسائل مربوط به زندگی مشترکتان صحبت کنید، گفتگوی کوتاه و شیرینی داشته باشید تا بتوانید بهترین نتیجه را دریافت کنید. همچنین اگر بتوانید بر روی نقاط مثبت خود و همسرتان تمرکز کنید بیشتر پیشرفت می کنید و بسیاری از مشکلات به خودی خود رفع خواهند شد. نباید در موقع بروز مشکلات فقط در مورد ازدواجتان صحبت کنید. راه حل دیگر این است که بیشتر گوش کنید تا اینکه بخواهید صحبت کنید. یکی از بزرگان می گوید: "همه باید آماده گوش کردن باشند، نشان دهند که قصد صحبت کردن دارند و به ندرت عصبانی شوند."

3 ـ هرج و مرج در دعواها


به همه ما آموزش داده اند که دعوا باید عادلانه باشد. اما به راستی معنای واقعی این جمله چیست؟ بر اساس اظهارات سمالی 14 قانون برای "دعوا کردن" وجود دارد که باید در هر رابطه ای رعایت شود:
1 ـ پیش از هر چیز مشکل به وجود آمده را روشن کنید.
2 ـ فقط بر روی همان مشکل تمرکز کنید.
3 ـ سعی کنید با هم ارتباط فیزیکی ملایمی را برقرار کنید؛ مثلا دست های یکدیگر را بگیرید.
4 ـ از طعنه زدن به یکدیگر خودداری کنید.
5 ـ از جملاتی که در آنها "تو" وجود دارد، خودداری کنید.
6 ـ از "عبارات هیستریک" که مبالغه آمیز و تعمیم دهنده هستند، استفاده نکنید.
7 ـ پیش از اینکه به ادامه بحث بپردازید، باید هر گونه احساس ناراحتی و کینه را در طرف مقابل از بین ببرید.
8 ـ بر روی اشتباهات گذشته فرد مقابل دست نگذارید.
9 ـ عکس العمل های تند از خود نشان ندهید و از عباراتی نظیر "من دیگه نمی تونم ادامه بدهم" و یا " تو داری منو به کشتن میدی" استفاده نکنید.
10 ـ در مقابل او از استراتژی سکوت استفاده نکنید.
11 ـ بحث و مشاجرات خود را در یک مکان کاملا خصوصی انجام دهید.
12 ـ برداشت شخصی خود از گفته های طرف مقابل را برای خودتان یک مرتبه دیگر تکرار کنید.
13 ـ مشکلات خود را با راه حل برنده-برنده حل نمایید.
14 ـ برای همسر خود ارزش و احترام قائل باشید.
رعایت این قوانین مشکلات شما را به حداقل رسانده و به شما و همسرتان کمک می کند تا بر سر مشکلات به توافق دست پیدا کنید.

4 ـ سرزنش کردن


سرزنش کردن شریک زندگی تنها به این معناست که شما قصد دارید احساس بهتری نسبت به خودتان پیدا کنید. این کار در حین بحث و مشاجره های خانوادگی به هیچ وجه صحیح نمی باشد. مسئولیت تمام کارهای خود را به عهده بگیرید و اشتباهات خود را به گردن دیگران نیندازید. زمان صحبت کردن با همسر خود از کلمات مناسب استفاده کرده و به او احترام بگذارید تا مجال برقراری ارتباط صحیح را پیدا کنید.

5 ـ استفاده از عبارات ناسزا


عبارات ناسزا می تواند شامل هر چیزی که همسرتان را حقیر می کند از جمله کلمات تند و رکیک باشد. زمانی که ما عصبانی می شویم دوست داریم مشکلات خود را با هر کسی که در نزدیکیمان است در میان بگذاریم، حال او چه یکی از اقوام باشد چه یک دوست. در این وضعیت سعی کنید همسر خود را در پیش روی دیگران کوچک نکنید و از جنبه های منفی او صحبت نکنید. این کار سبب می شود تا فاصله میان شما دو نفر بیشتر شود. باید تنها از نقاط قوت همسر خود در مقابل دیگران حرف بزنید و اگر هم نمی توانید، بهتر است که اصلا در مورد او هیچ حرفی نزنید.
تا این جا به نکاتی اشاره داشتیم که شما باید در زندگی مشترک خود از انجامشان خودداری کنید. در این قسمت سمالی به ما چند نکته یاد می دهد که استفاده آنها در زندگی مشترک سودمند خواهد بود. این موارد عبارتند از : "گوش کردن، درک کردن، ارزش قائل شدن، و واکنش درست نشان دادن"
گوش کردن: با این کار شما به همسر خود ثابت می کنید که حرف هایش برای شما ارزشمند و مهم هستند.
درک کردن: با این کار شما گفته های او را برای خود مجددا تجزیه تحلیل می کنید تا هیچ گونه سوء تفاهمی پیش نیاید.
ارزش قائل شدن: شما دو نفر منظور اصلی خود را برای یکدیگر توضح می دهید تا هیچ گونه برداشت غلطی ایجاد نشود.
واکنش صحیح: با نوعی ارزش و احترام خاص به درک متقابل او پاسخ می دهید.
نکات ذکر شده چندان زیاد نبودند و شما می توانید به راحتی از آنها بهره بگیرید. سعی کنید همین حالا طرز برخورد خود با همسرتان را تغییر دهید. منتظر نباشید تا از او حرکتی سر بزند، برای اینکه شاید او به درستی نداند که باید از کجا شروع کنید. فقط تا آن جا که می توانید، سعی کنید تا به بهترین نحو با او ارتباط بر قرار کنید. یاد گرفتن این کار تنها در طول زمان دارازی امکان پذیر خواهد شد.
منبع: http://examp3.com
www.persiancod.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

مازوخیسم ( خودآزاری ) Masochism
درباره‌ی رمان ونوس خزپوش اثر زاخر مازوخ


سادیسم و مازوخیسم، دو واژه‌ای که روان‌کاوی فرویدی بر سر زبان‌ها انداخت، حضور تأثیرگذار و سایه‌ی سنگین خود را بر نظریه‌ی روان‌کاوی قرن بیستم حفظ کردند، و تأثیر انکارناپذیرشان به هزاره‌ی سوم نیز کشیده شده است. اکنون دیگر هر کس با سواد مختصری در این حوزه‌ها، اطلاعات اولیه‌ی از این دو واژه می‌داند، و می‌داند هر کدام در کل به چه چیز دلالت دارد. یکی از این دست اطلاعات اولیه که بسیاری می‌دانند، این است که این دو اصطلاح از نام دو نویسنده گرفته شده است: سادیسم از نام مارکی دوساد، و مازوخیسم از نام لئوپولد زاخر مازوخ. دو اشراف‌زاده‌ی نامتعارفی که به کل نظام روابط ج*ن*س*ی عصر خود پشت پا زدند و در اندیشیدن و پرداختن به امر ج*ن*س*ی، به افق‌هایی رسیدند که حتی فکر آن تن هم‌عصرانشان را می‌لرزاند.


قرن بیستم را قرن مارکس، نیچه، فروید، هیتلر، استالین و چندین نفر دیگر نامیده‌اند، و از منظری دیگر، می‌توان به نوعی آن را قرن مارکی دوساد نامید. حجم متونی که در ستایش از ساد در این قرن منتشر شده، شگفت‌انگیز است. فیلسوفان و منتقدان ادبی، از چپ و راست، مدرن و پست‌مدرن، فیلسوف و نویسنده، همه با هم ناگهان به ستایش ساد برخاستند، و تعدادی از بزرگ‌ترین متفکران قرن برگ‌های فراوانی در اعلام شگفتی خود از خلاقیت و نبوغ و تهور ساد سیاه کردند. فروید، آدورنو و هورکهایمر، ژرژ باتای، رولان بارت، ژاک دریدا، موریس بلانشو، ایهاب حسن و پازولینی، فقط چند نام از فهرست طولانی ستایشگران ساد است. اما همان قدر که حجم آثار موجود در بررسی ساد شگفت‌انگیز است، سکوت سنگین قرن بیستم درباره‌ی مازوخ نیز عجیب است.


ادامه مطلب...


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 5:42 عصر

10 فرمان برای فیصله دعوا
1 ـ خودتان را جای همسرتان بگذارید:


وسط داد و بیداد هایی که می کنید،
یک لحظه خودتان را جای همسرتان بگذارید
و سعی کنید تا جایی که می توانید مشکلاتش، استرس هایی که دارد
و احساسات فعلی اش را درک کنید.

2 ـ باورهای غیر واقع بینانه را تغییر دهید:


یک دعوا یعنی خراب کردن هر چی تا حالا ساخته ایم.
همسرم باید همیشه مرا بفهمد چون همسرم است دیگر.
همسرم هیچ وقت خودش را عوض نمی کند.
نیازهای همسرم، زمین تا آسمان با نیازهای من فرق می کندو...
این باورها ممکن است با قیافه ای حق به جانب ته ذهن شما نشسته باشند.
کاری نداریم که کی و ازکجا آمده اند توی ذهن شما؛
ولی حاصلش این است که اگر تغییرشان ندهید،
به قول لازاروس این فکر های سمی می تواند شما را دیوانه کند
واقعیت این است که
همیشه و در همه ی روابط زناشویی، اختلاف هایی پیش می آید.
همسران نمی توانند همیشه ذهن طرف مقابلشان را بخوانند.
همه تا حدی تغییرپذیرند
و «افرادی که دو طرف یک رابطه طولانی مدت قرار می گیرند، معمولا نیاز های مشابه هم دارند».

3 ـ دعوا را به شخصیت همسرتان ربط ندهید:


اگر بعد از دعوا فکر کنید که
دعوا به این خاطر بوده که همسرتان اصولا خودخواه است،
دیگر جایی برای صلح نمی ماند.
شخصیت دعوایی ممکن است وجود داشته باشد
اما غالبا رفتار همسران موقع دعوا تحت تاثیر موقعیت است.
اگر بیشتر تامل کنید می بینید که
همسرتان همیشه این طور عمل نمی کند
و با اینکه رفتارش خوب نبوده اما می دانید که به شما علاقه مند است.

4 ـ دعوا را به قسمت های عمیق رابطه نکشانید:


اگر همیشه توی دعوایتان به اصطلاح «رو» دعوا کنید،
در عمق همیشه یک وفاداری همیشگی پنهان وجود خواهد داشت.
دعوایتان را به این جاها ربط ندهید.

5 ـ احساسات تان را با صراحت بیان کنید:


به جای اینکه بگویید «حس سینما رفتن داری؟
، بگویید «دوست دارم برم سینما.
به جای اینکه از جملات تو من را... ،
از جملات «من احساس می کنم...» استفاده کنید..

6 ـ درباره همسرتان کلی گویی نکنید:


اینکه بگویید «تو آدم بی ملاحظه ای هستی» چیزی را عوض نمی کند.
دقیقا به همسرتان بگویید که چه چیزی باید در رفتارش تغییر کند.

7 ـ جایگزین بگذارید:


اینکه داد و بیداد کنید که
از رنگ های صورتی و قهوه ای و آبی و زرشکی
برای پرده خانه خوشتان نمی آید،
چیزی را درست نمی کند؛
به جای اینها البته اگر رنگی باقی مانده بود بگویید
از کدام رنگ خوشتان می آید.

8 ـ خوب گوش کنید:


بله، خوب گوش نمی دهید !
به قول قدما با گوش دل حرف های طرف مقابل را نمی شنوید.
تا همسرتان حرف می زند در مقابلش توی ذهنتان یک جمله آماده می کنید.
اینکه نشد گوش دادن !
فیدبک بدهید ببینید اصلا آن جوری که شما فهمیده اید، همسرتان حرف زده است یا نه.

9 ـ ببخشید:


بعضی وقت ها واقعا همسرتان مقصر بوده و اشتباه کرده است.
شما بهتر است در این مواقع، لذت توفیق اجباری بخشش را بچشید.

10 ـ تمرین «روزهای صمیمانه» را انجام دهید:


شاید به نظرتان خنده دار باشد .
اما گاهی چاره ای جز این نمی ماند که یک تمرین مکانیکی انجام دهید.
می توانید یک تعداد روز متوالی را مشخص کنید
و در این روزها توافق کنید که هر روز حداقل 5 مورد از فهرست
کارهایی که همسرتان می خواهد را انجام دهید.
البته او هم باید متقابلا کارهایی که شما می خواهید را انجام دهد.
این کارها اول باید امری باشند؛ یعنی طرف را از کاری نهی نکنند،
دوم باید عملیاتی باشند؛
سوم آن قدر کوچک باشند که بتوان هر روز انجامشان داد
و چهارم مربوط به دعوای اخیر نباشند.
باور کنید این تمرین ها معجزه می کند.
امتحانش ضرر که نداره ، داره ؟؟
منبع: www.daneshrangarang.com


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ